کد مطلب: 122831
 
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۱۲
اخیراً جناب آقای رئیس جمهوری در سخنرانی خود در وزارت امور اقتصادی و دارایی به چند نکته اشاره داشتند که به گمانم یکی از شیرین‌ترین و در عین حال عمیق‌ترین صحبت‌های ایشان در حوزه اقتصاد بود.
 
به گزارش ایران خبر،  ایشان به صراحت و به بهانه شوک ارزی و توصیه برخی اقتصاددانان به ضرورت افزایش نرخ ارز در اقتصاد ایران اشاره داشتند.  به‌عنوان یک دانش آموخته علم اقتصاد که بیش از 22 سال است، در حوزه اقتصاد دانش آموخته و فعالیت علمی و اجرایی انجام داده‌ام، اعتراف می‌کنم که پس از مدتی از تحصیل در رشته اقتصاد که اتفاقاً دانشی بسیار پیچیده است، این سؤال همواره برایم مطرح بود که چرا الزاماً  آنچه که در مدل‌های اقتصادی در دانشگاه و کتاب‌ها جواب می‌دهد، در عرصه واقعی پاسخ نمی‌دهد. بسیار می‌دیدم و می‌شنیدم که این مسأله در سطوح مختلف فعالیت‌های اجرایی منجر به این شده که صراحتاً گفته می‌شود، دانشگاهیان نمی‌توانند در اجرا پیشنهادهای مناسب ارائه دهند و کار اجرا از کار دانشگاه جداست.
این مسأله را نمی‌توانستم هضم کنم چرا که نه منطق ایجاب می‌کرد که چنین اظهارنظری درست باشد و نه تجربه تاریخی این مسأله را به اثبات می‌رساند که اگر چنین بود چطور دانشمندی همچون کینز توانست پس از جنگ جهانی و با ارائه نظریه‌های جدید اقتصادی، بحران اقتصادی پس از جنگ را از بین ببرد و اقتصاد را به یک ثبات رساند. چرا به‌عنوان مثال کینز می‌شود سردمدار یک مکتب در اقتصاد و وقتی در زندگی کینز بیشتر دقیق می‌شویم درمی‌یابیم که بی‌اغراق وی یکی از نخبگان تاریخ علم اقتصاد بوده که بر بسیاری از علوم وابسته به اقتصاد نیز تسلط داشته و درک وی از اقتصاد شاید در ظرف ادراک ما نگنجد و او می‌شود نجات بخش اقتصاد در برهه‌ای از تاریخ. به همین ترتیب در مورد بسیاری از دانشمندان این علم در سراسر تاریخ صادق است که در برهه‌های مختلف توانسته‌اند، منجر به اثرات قابل لمس در اقتصاد کشورها شوند. آیا اگر این علم تا این حد کامل و در عین حال پیچیده نبود، اثرات حاصل از تصمیم‌گیری‌های مبتنی بر آن از سوی عالمان این علم و سیاستگذاران می‌توانست اینچنین فضای اقتصادی کشورها را تحت تأثیر قرار دهد؟ همواره در این چالش بزرگ با خود در خصوص عمق پیچیدگی علم اقتصاد به این نتیجه رسیدم که گویی این همه ادعای دانش اقتصاد در بین ما دانش آموختگان ما را در فضایی قرار داده که از نادانسته‌هایمان غافل شده‌ایم و شاید برای همین است که حاضر به تعامل و شنیدن نظرات مختلف نیستیم و‌ای کاش برسیم بدانجا که حکیم ابوعلی سینا می‌فرمود تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم.
علم اقتصاد بدرستی به تعبیر رئیس جمهوری علمی بسیار پیچیده است و شاید دلیل پیچیدگی این علم، پیچیدگی انسان باشد. همانقدر که انسان‌ها و رفتار انسان‌ها پیچیده است، علم اقتصاد که از رفتار انسان سرچشمه می‌گیرد و بر رفتار انسان اثر می‌گذارد نیز پیچیده خواهد بود. شاید بتوان ادعا کرد که علم اقتصاد دارای بطن‌های تو در تو است. و هر بار که حتی در مورد یک موضوع از این علم به تأمل می‌نشینی بیشتر به پیچیدگی آن پی می‌بری. اما علم اقتصاد یک لایه اولیه هم دارد و آن همان فرمول‌ها، اتحادها، معادلات و تفسیرهای اقتصادی این معادلات است که در کتب دانشگاهی پایه بدان اشاره می‌شود. اما زمانی می‌توان به پیچیدگی علم اقتصاد بیشتر پی برد و با این پیچیدگی‌ها آشنا شد که از لایه اولیه؛ وارد لایه‌های دیگر شد. به گمانم در بسیاری موارد ما دانش آموختگان علم اقتصاد در لایه لایه‌های این دانش غور نمی‌کنیم یا اگر هم وارد لایه‌های این دانش می‌شویم، در یک بخش خاص و بدون برقراری ارتباط این بخش با سایر بخش‌ها به چنین تعمقی دست می‌زنیم. به همین دلیل است که در ایران در بسیاری موارد شاهد آن هستیم که علم در کنار اجرا نتوانسته است، نتایج قابل انتظار را ارائه کند. اما این بدان معنا نیست که اشکال از علم است. نکته دیگر در سخنان رئیس جمهوری توصیه ایشان به وزارت امور اقتصادی و دارایی بود که اشاره اکید داشتند برای پیشرفت اقتصادی می‌بایست از صاحبان تجربه و استادان دانشگاه با هم مشاوره گرفته شود. باید از صادرکننده، وارد کننده، تولید کننده، بخش خصوصی، اتاق‌ها مشورت گرفته شود. باید به فضای جهانی توجه شود و باید تجربه یک فرد موفق در بازار که شاید دانش آکادمیک در علم اقتصاد ندارد نیز بهره گرفته شود.
به گمانم تفسیر و ترجمان سخنان اخیر رئیس جمهوری در مفهوم به ظاهر ساده و اما بسیار پیچیده ارزش افزوده اقتصادی و تولید ناخالص داخلی قرار می‌گیرد. مفهومی که در اولین سال‌های دانش آموختگی در رشته اقتصاد در تمام دانشگاه‌ها به دانشجویان تدریس می‌شود و تا مقطع دکتری همچنان به‌عنوان یکی از مباحث اصلی اقتصاد است که مباحث رشد اقتصادی، انواع سیاست‌های اقتصادی، اقتصاد بین‌الملل، دولت، خانوار، تولید‌کننده و...همگی در آن نهفته است. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم در بیشتر مکاتب اقتصادی نیز، آنچه به توصیه صاحبان مکاتب در برهه‌های مختلف در کشورها به‌عنوان سیاست‌های اقتصادی اعمال شده و اثرات آن در اقتصاد دیده شده، همگی از همین مفهوم به ظاهر ساده اما دارای بطن‌های بسیار گرفته شده است. رئیس جمهوری بدرستی از ضرورت استفاده از دانش استادان و صاحبان تجربه سخن به میان آوردند چرا که انتظار می‌رود آنچه در رفتار اقتصادی هر یک از افراد جامعه در فضای اقتصادی دیده می‌شود، توسط استادان دانشگاه مورد تجزیه و تحلیل دقیق و علمی قرار گیرد تا بتوان نسبت به پیش‌بینی‌ها و ارائه پیشنهادات سیاستی و برنامه‌ای برای دستیابی به اهداف اقتصادی موفق عمل نمود. اگر در علم پزشکی دانشمندان این علم برای ارائه نظریات جدید در درمان بیماری‌های مختلف یا پیشگیری از بیماری با سیستم بدن انسان سالم و بیمار آشنا نباشند، آیا می‌توانند نسخه‌ای ارائه کنند؟
بدون شک اقتصاددان نیز برای آنکه بتواند انتظام پیچیده علم اقتصاد را در سیستم جامعه به طور بهینه به کار گیرد،باید با سیستم جامعه و رفتارهای آنکه در عملکرد و تجربه افراد نهفته است آشنا باشد. دکتر روحانی بر ضرورت مشورت با تولیدکننده، صادرکننده، واردکننده، بخش خصوصی، اتاق‌ها سخن گفتند. مگر نه این است که تمام این موارد بخش‌های مختلف تولید ناخالص داخلی و ارزش افزوده یک کشور را تشکیل می‌دهد که همچون ظروف مرتبطه به یکدیگر مرتبطند و اگر می‌خواهیم سیاستی در این حوزه پیشنهاد دهیم، ضروری است فعالان این حوزه‌ها را بخوبی شناخته و جنس فعالیت ایشان در بازار و روابط مربوطه را بدانیم و بتوانیم نسبت به برقراری ارتباط‌های مؤثر در هنگام ارائه سیاست اقدام کنیم که در غیر اینصورت و زمانی که پیچیدگی‌های اجرایی را ندانیم، سیاست‌های ارائه شده نه تنها قابلیت اجرا ندارد که می‌تواند معکوس نتیجه دهد. در بخش دیگری ایشان به ضرورت توجه به فضای اقتصاد بین‌الملل اشاره داشتند. مجدداً به بحث ارزش افزوده و تولید ناخالص داخلی اشاره می‌کنم که فضای بین‌الملل و اثرات آن بر شاخص‌های منبعث از چرخه ارزش افزوده در اقتصاد از مهم‌ترین عوامل اقتصاد یک کشور است که پیچیدگی‌های بسیار داشته و عدم توجه به هریک از این پیچیدگی‌ها که بخشی از آن در رفتارشناسی‌های متنوع در فضاهای متفاوت است، می‌تواند تمام معادلات اقتصادی را به هم زند.
و اما نکته بسیار جالب در پایان سخنان ایشان بود و آن اینکه مگر فردی که یک مغازه داشته و اکنون یک بنگاه بزرگ اقتصادی را اداره می‌کند، الزاماً دانش آکادمیک دارد، از تجربه این افراد در بازار باید استفاده کرد. دقیقاً بحث بازار و آنچه افراد بازار به شیوه سنتی با آن آشنا هستند، آن چیزی است که اقتصاددانان در ساختار منتظم اقتصاد و در همان چرخه به ظاهر ساده اما پیچیده ارزش افزوده اقتصادی در ابعاد اقتصاد خرد و اقتصاد کلان بدان می‌پردازند. فردی که در بازار به کسب و کار می‌پردازد و با توجه به فطرت بشری خود مبنی‌بر دستیابی به مطلوبیت، نسبت به حداکثر‌سازی سود خود در کنار محدودیت‌های خود و بازار اقدام می‌کند بدون آنکه بداند در حال حل کردن پیچیده‌ترین معادلات اقتصادی است و اگر یک اقتصاددان بر آن است تا توصیه‌ای سیاستی ارائه دهد که هم منجر به پایداری و ارتقای منافع امثال این فرد شود و هم منافع جامعه و شاخص‌های کلان اقتصادی را بهبود بخشد مگر نه این است که می‌بایست در مورد روابط و سازوکارهای اجرایی این تولید‌کننده خرد در فضای اقتصادی فعلی کشور اطلاع داشته باشد و مگر نباید از ارتباط بین فضای اقتصادی خرد و کلان در لایه پیچیده روابط ساختاری حاکم بر اقتصاد کشور مطلع باشد. به عبارت بسیار ساده موارد مورد تأکید رئیس جمهوری به سیاستگذاران حوزه اقتصادی و اقتصاددانان آن چیزی است که در اقتصاد به‌عنوان اطلاعات پایه مورد نیاز است. و این اطلاعات پایه نیز دارای لایه‌های متعدد است که تأکید رئیس جمهوری بر لایه‌های عمیق‌تر اطلاعات و نه لایه‌های اطلاعات منبعث از آمارگیری‌های رسمی در سطوح کلان است.
منبع : ایران آنلاین