کد مطلب: 169890
 
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۱۲
تک فرزندی و فرزند سالاری در جامعه مدرن و امروزی به چالشی جدید در آمده است، چرا که با تک فرزندی توازن و تعادل نسل ها از هم می پاشد و از بین می رود.
 
رواج تک فرزندی و فرزند سالاری در خانواده های امروزی
 
تک فرزندی  و فرزند سالاری در جامعه مدرن و امروزی به چالشی جدید در آمده است، چرا که با تک فرزندی توازن و تعادل نسل ها از هم می پاشد و از بین می رود.
خانواده‌هایی که دارای یک فرزند هستند هم پدر و مادر و هم فرزند احساس می‌کنند نیازهای شدیدی به یکدیگر دارند و والدین همیشه در ترس و اضطراب این هستند که روزی تنها فرزندشان را از دست بدهند.
در زمان های کمی دورتر زمانی که ازدواجی صورت می گرفت همسران برای داشتن فرزند برنامه ریزی می کردند و داشتن فرزند یک حُسن و فایده محسوب می شد. اما به مرور زمان و با تغییر در سبک زندگی خصوصا بالا رفتن هزینه ها و مخارج زندگی و تامین آنها پدر و مادر ها تصمیم گرفتند یک یک فرزند داشته باشند و یا فرزندی نداشته باشند، داشتن خانواده های بزرگ با چندین فرزند به مرور زمان کمرنگ شد و از بین رفت. زوج های جوان ترجیح دادند یک فرزند داشته باشند که البته این امر معایب و مزایایی متعددی در بر دارد.
 تشویق ها و ترغیب ها خانواده ها برای داشتن تک فرزند باعث شده تا آسیب هایی در خانواده ها بروز پیدا کند. زمانی شعار سر می دادند دو فرزند در زندگی کافی است اما والدین با داشتن یک فرزند دیگری رغبتی به داشتن فرزند دوم از خود نشان ندادند.
رواج پدیده تک فرزندی باعث شده فرزند سالاری آن هم به شیوه نوین در خانواده ها حکمفرما شود. به طوری که هم اکنون بیش از هر زمان دیگر شاهد این پدیده هستیم.
فرزند سالاری مدرن زمان گسترش یافت که در برخی از خانواده ها سنت و تربیت سنتی به فراموشی سپرده شد و پدر و مادرها می خواستند و می خواهند فرزنداشان در همه امور صاحب نظر باشند! وقتی تربیت کودک از زمانی که خود را نشناخته به گونه ای است که برای به دست آوردن خواسته هایشان والدین را تسلیم خود می کند و با همین سبک و روش تربیت بزرگ می شود؛ در زمان بزرگ سالی هم دیگر والدین نمی توانند به فرزند خود "نه" بگویند زیرا همیشه تسلیم خواسته های وی بوده اند. این شیوه تربیت را دیگر نمی توان در سنین بالا تغییر داد خصوصا زمانی که فرزند بزرگ می شود، پا به اجتماع می گذارد. چرا که پدر و مادر به اطاعت کردن از دستورات فرزندشان عادت کرده اند و تک فرزند نیز برای به دست آوردن هر خواسته ای به پدر و مادرش دستور می دهد.
خانواده هایی که تجربه تک فرزندی دارند بیشترین آسیب های اجتماعی را به فرزند خود هدیه می دهند. زیرا برخی از والدین با ترس از ورود فرزند به جامعه به تمام خواسته های معقول و غیر معقول جواب بله داده اند غافل از اینکه در بزرگسالی فرزند باید سکوت اختیار کنند!
برای این مسئله به گفتگو با پدر و مادرهایی پرداختیم که دارای یک فرزند هستند و هر یک تجربیات و مزایا و معایب تک فرزندی را از دیدگاه خود عنوان کرده اند؛
مریم خانمی 42 ساله، تحصیلات فوق لیسانس و خانه دار؛ وی پسری 10 ساله دارد و از این بابت که تک فرزند دارد کمی اظهار دلخوری می کند. چرا که اعتقاد دارد تک فرزندی در آینده برای کودک آسیب های زیادی در پی خواهد داشت. اما چون تامین هزینه های فرزند بسیار بالا است وی و همسرش از داشتن فرزند دوم پشیمان شده اند و تمام وقت و هزینه خود را به بهترین شکل ممکن برای تک فرزند خود صرف می کنند. البته این زوج اعتقادی به "فرزند سالاری" و یا "والدین سالاری" ندارند و خانواده را چُنان دوست می دانند که در کنار یکدیگر زندگی می کنند.
مریم می گوید: برای تربیت فرزندش زمان زیادی صرف کرده است و در برخی موارد با مشاوران روانشناسی نیز مشورت داشته است. این خانم خانه دار همه امکانات را در اختیار فرزندش قرار نداده است تا از زمان کودکی احساس رفاه کند و تصورش بر این باشد تا زمانی که بزرگ می شود همواره تمامی امکانات برای وی فراهم است.
لادن مادر دیگری که تحصیل کرده است و کارمند، یک فرزند دختر دارد. وی از نحوه تربیت خود کمی گله دارد. وی می گوید دخترم کلاس چهارم دبستان است و از زمانی که به دنیا آمد من و پدرش سعی داشتیم تمام امکانات را برای وی فراهم آوریم.
 این مادر که کمی از خود شاکی است می گوید: فرزند ما در این سن به پیست اسب سواری می رود و تامین هزینه های متفرقه برای تک فرزندامان کمی سخت است اما در حال حاضر چاره ای نداریم چون فرزندمان به این شیوه زندگی عادت کرده است و نمی توانیم روش تربیت و فراهم کردن امکانات را تغییر دهیم. وی و همسرش علاقه دارند فرزند دیگری داشته باشند اما آنها نیز به تورم و وضعیت اقتصادی اشاره می کنند که تامین کلیه امکانات برایشان میسر نیست
آسیب های فرزند سالاری فرزند سالاري
در خانواده هايی که تک فرزند هستند، بيش از حد به خواسته ها و مطالبات فرزند توجه می شود و اغلب افراط و زياده روي والدين دربرآوردن خواسته هاي تنها فرزندشان (هر چند اين خواسته ها غير منطقي، و فراتر از توان و بنيه مالي باشد) مشاهده مي شود. این توجه بيش از حد والدين و قرار دادن فرزند در کانون توجهات و اثرات نامناسبی بر شخصيت کودك وارد می سازد. اينگونه کودکان غالبا حساس، زودرنج، پرتوقع و کم صبر هستند، نمي توانند عواقب اشتباهات خود را بسنجند و مسئوليت عمل خود را قبول کنند. تک فرزندها از جامعه اطراف خود این انتظار را دارند که همانند والدين با آن ها رفتار کنند و همواره آنها را مورد حمايت خود قرار دهند.
 فرزندانی که تک هستند و مورد حمایت خانواده قرار می گیرند با مشکلات کمتری مواجه می شوند و در معرض تجربه کردن شکست، ناکامي، رانده شدن و ... قرار نمي گيرند، این کودکان شرايطي را که زمینه بالندگی روحي و رواني است تجربه نمي کنند.  در بسياري از اوقات از آنجا که دنياي واقعي کاملا مطابق ميل و خواسته اين کودکان و پاسخگوي توقعاتشان نيست، دچار سرخوردگي و ناسازگاري مي شوند. ضمن اینکه فرزند سالاري مانع شکل گيري شخصيت فعال فرزند مي شود. شخصيت فعال شخصيتي است که بر اساس آن، فرد نسبت به نگرش و رفتار خود هوشيار است، به راحتي تصميم گرفته، کار خود را با اعتماد به نفس به پيش برده و آن را به اتمام نيز مي رساند و کمتر دچار ترديد مي شود.
کودکان فرزند سالار وقتی وارد اجتماع می شوند دچار نوعی سرخوردگی و افسردگی می شوند زیرا جامعه همانند خانواده تمام خواسته های آنها را برآورده نمی کند و آنها همان توقعی که از خانوده خود دارند از افراد اجتماع نیز دارند، با گذشت زمان و ورود به اجتماع بزرگتر وقتی فرزند پاسخی از جامعه دریافت نمی کند با همان حالت سرخوردگی روابط خود را با اجتماع قطع می کند و منزوی می شود.
یکی از دلایلی که خانواده ها ترجیح می دهند یک فرزند داشته باشند این است که می خواهند با محبت بیش از حد فرزند را از جامعه دور نگه دارند زیرا جامعه را محیطی خطرناک برای فرزند تصور می کنند، اما این کار برخی از پدر و مادر ها کاملا اشتباه است چرا که محبت زیاد باعث نمی شود فرزند راه خلاف میل آنها را تجربه نکند! بلکه ممکن است فرزند هیچگونه توجهی به خواسته های پدر و مادرش نداشته باشد و صرفا به دنبال علایق و خواسته های شخصی خود برود.
در زمان قدیم نوع تربیت با امروز تفاوت هایی پیدا کرده است. در آن زمان پدر و مادر فرزندان خود را محدود می کردند اما پدر و مادر امروزی فرزند خود را در هر زمینه ای آزاد گداشته اند که این یکی از عوامل بروز آسیب های اجتماعی به حساب می آید.
باید توجه داشت برای تربیت فرزند نه "والدین سالاری" و نه "فرزند سالاری" مناسب است، بلکه والدین باید با تعادل و خردمندی خاصی فرزندان خود را تربیت دهند. خانواده و فرزندانی جزو خانواده های خوب به حساب می آیند که تعادل را در زندگی رعایت کرده باشد و از افراط و تفریط به دور باشند. زیرا ایندو هم باعث بروز نارسایی ها و مشکلاتی در روابط بین والدین و فرزند می شود.
مشکلاتی که "والدین سالاری " به وجود می آورد باعث اثرات منفی در روحیه فرزند می شود زیرا وی با عدم اعتماد به نفس پا به جامعه می گذارد، اثرات منفی "فرزند سالاری" هم این است که اعتماد به نفس کاذب در فرزند به وجود می آورد و همین امر سدی می شود برای اینکه فرزند به موفقیت دست نیابد و به فردی خودخواه و درون گرا تبدیل شود، این کودک در سنین بالاتر همه افراد و اجتماع را منفی تصور می کند.
والدین با توجه به جایگاهی که دارند به خوبی می توانند خوبی و خیر فرزند خود را مشخص و تعیین کنند و با درایت به فرزندان خود اجازه نظر و مشارکت خانوادگی دهند، اما نه همیشه و همه جا که فرزند صاحب نظر شود و نظر فرزند از نظر پدر و مادر پررنگ تر باشد. در مواردی اظهار نظر به فرزند داده شود که وی احساس حقارت نکند و بتواند تجربیاتی هر چند ناچیز را در اختیار دیگران قرار دهد.
والدین وظیفه مهم و پرمخاطره ای را در تربیت فرزند خود دارند و باید با آگاهی و هوشیاری کامل از عهده این مسئولیت بزرگ برآیند. پدر و مادرها باید روش ها و الگوهای تربیتی خود را تغییر دهند. از افراط و تفریط، محبت بیش از حد، خواسته های غیرعقلانی خودداری کنند تا بتوانند یک روش سالم و مناسب را در پرورش فرزند خود داشته باشند و دچار لغزش و مشکل نشوند.
 
گزارش از : مه جبین محمدی