کد مطلب: 63547
 
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۱
دیوید روثکوپف سردبیر نشریه فارین پالیسی می گوید: نامزد حزب جمهوری‌خواه آمریکا با سخنان پر از نفرت، ایجاد ترس و ایده‌های غیر آمریکایی، بزرگ‌ترین خطر برای امنیت ملی این کشور به‌حساب می‌آید.
 
دیوید روثکوپف سردبیر نشریه فارین پالیسی می گوید: نامزد حزب جمهوری‌خواه آمریکا با سخنان پر از نفرت، ایجاد ترس و ایده‌های غیر آمریکایی، بزرگ‌ترین خطر برای امنیت ملی این کشور به‌حساب می‌آید.

به گزارش ایران خبر رثکوپف در ادامه آورده است: دونالد ترامپ همان رئیس‌جمهور ساخته‌ی دستِ اسامه بن‌لادن است. هیچ‌چیز مانند عملکرد ترامپ در مواجه با کشتار اورلاندو در روز یکشنبه، بیانگر این موضوع نیست.

هدف یک تروریست انتشار ترس و وحشت است. و مؤثرترین سلاحش اسلحه یا جلیقه انفجاری نیست، بلکه ایجاد رعب و وحشت در یک اجتماع است- به‌خصوص در جوامعی که به انگیزه‌ها و داستان‌های تروریست‌ها درباره دشمنانشان دامن می‌زنند و به آن‌ها اجازه رشد و ترویج می‌دهند. در این زمینه، هم‌دست و متحد بهتری از ترامپ برای تروریست‌ها به ذهن نمی‌آید که از پلت فرم جهانی خود برای انتشار و بوق و کرنا کردن ایده‌هایی استفاده می‌کند که کاریکاتوری از نادانی و نفرت آمریکایی است. به نظر می‌رسد سخنان او برای اثبات ادعای تروریست‌ها طراحی‌شده که آمریکا نژادپرست و اسلام‌ستیز است.

ترامپ این موضوع را چند ساعت پس از انتشار اخبار حمله به کلوپ شبانه پالس، روشن‌تر از همیشه کرد.

او پیشنهادش برای منع ورود مسلمانان به آمریکا تکرار کرد؛ بدون در نظر گرفتن آزادی مذهبی که آمریکا بر اساس آن ساخته‌شده و بی‌توجهی به این واقعیت که تیرانداز فلوریدا یک شهروند آمریکایی بود و منع ورود شامل او نمی‌شود. او از رئیس‌جمهور آمریکا خواست استعفا دهد و درنتیجه به بدترین شکل اثرات مخرب یک حمله تروریستی را چند برابر کرد.

علاوه بر این، او خود را در این تیراندازی پیروز می‌بیند و ادعا می‌کند این حادثه بر نظراتش درباره افراط‌گرایی مهر تأیید می‌زند. بنابراین حس همدردی و رهبری‌ای که باید در حین وقوع چنین حوادثی در یک رئیس‌جمهور ایجاد شود را کنار می‌گذارد و عوام‌فریبی و خودشیفتگی خود را ترجیح می‌دهد.

در یک سخنرانی در روز دوشنبه، ترامپ این اشتباهات مخرب را تعمیق کرد. او به سطح جدیدی در تلاش مخربش برای انتشار جنون رسید و گفت اگر سیاست‌ها خود را تغییر ندهیم "دیگر کشوری برایمان باقی نمی‌ماند- هیچ‌چیزی از آن باقی نمی‌ماند." این نوع تهدید مختص تعداد تقریباً کمی از افراط‌گرایان موجود در دنیا است (شاید حدود 30 هزار عضو داعش) که هم‌تراز با تهدید وجودیِ اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد است. این سخنان بسیار مخرب، اشتباه و بی‌معنا است و تنها یک هدف دارد: ترساندن مردم و جذب حمایت برای سیاست‌های خارج از کنترلش.

ترامپ این سخنان را با تأکید بیشتر بر ممنوعیت ورود مسلمانان بیان کرد و بر حمایت خود از قانون حمل اسلحه پافشاری کرد. او ورود مسلمانان به آمریکا را به اسب تروآ تشبیه کرد و باری دیگر یادآور شد که تمام مسلمانان خطرناک‌اند. او با سخنانش با روشی کاملاً غیر-آمریکایی به ایجاد ترس و نفرت علیه یک گروه مذهبی پرداخت.

عجب ترکیبی - حمله به یک گروه برای عقاید مذهبی‌شان و این ادعا که آن‌ها برای تمام آمریکایی‌ها و سبک زندگی‌شان یک تهدید وجودی هستند؛ و همزمان ارائه این استدلال که همه آمریکایی‌ها باید اسلحه داشته باشند که تنها برای یک هدف ساخته‌شده‌اند: کشتارجمعی.

اقدامات و سخنان ترامپ پیام زشتی به مردم جهان می‌دهد: که آمریکایی‌ها حاضرند فردی مانند او را در رأس دولت کشورشان قرار دهند.

انتخابات 2016 آمریکا چهارمین انتخابات ریاست جمهوری پس از یازده سپتامبر است. هر چهار انتخابات تحت تأثیر این حملات تروریستی بودند. اقدامات و عکس‌العمل جرج بوش به این حملات و در آخر، انتخاب مجدد او به ریاست جمهوری در اولین انتخابات بعد از حملات تروریستی نشان‌دهنده اعتماد مردم به سیاست‌های جنگ علیه تروریست بوش بود. دومین و سومین انتخابات در سال‌های 2008 و 2012، درباره یافتن رویکرد دیگری در مقابله با تروریسم و آشوب‌های خاورمیانه بود. بااینکه اوباما سیاست‌های بوش را رد کرد، اما تلاش نکرد مسئله امنیت ملی مرکزیت و اهمیت خود را در ذهن آمریکایی‌ها از دست دهد.

در کتابم دوران ریاست جمهوری بوش و اوباما و اینکه این دو رئیس‌جمهور چگونه با چالش‌های ناامنی ملی روبرو شدند را تحلیل کردم و کل این دوران را "عصر ترس و وحشت" نامیدم. استدلال کردم که از دیدگاه نسل‌های آینده سیاست‌های هر دو رئیس‌جمهور در برابر تروریسم کاملاً انفعالی و واکنشی است. بوش به حادثه‌یازده سپتامبر واکنش نشان داد و اوباما به سیاست‌ها و تصمیم‌های او. در این مدت هیچ سیاستمداری جرئت نکرد اشاره کند این خطرات به بزرگیِ تهدید وجودیِ شوروی نبود.

ظهور داعش در دوران ریاست جمهوری اوباما خطر جدیدی را ایجاد کرد که حتی از خطر القاعده نیز شوم‌تر بود. گروهی که نه‌تنها در اراضی خود به آرمان‌هایی دست‌یافت، بلکه بسیار هوشمندانه به اولین گروه تروریستی با روش جذب نیروی آزاد تبدیل شد.

هرکسی در هر جای دنیا به‌راحتی می‌تواند عضو این گروه شود، تنها کافی است وفاداری خود را اعلام کند. این روشی غیرمتمرکز و بدون ایجاد سلسله‌مراتب در عضوگیری است که کار را بسیار آسان می‌کند. هدف این گروه گسترش ترس و وحشت است. این گروه فهمید که با استقبال از افراد ازخودبیگانه و عصبانی که حاضرند به اسم داعش دست به چنین حملاتی بزنند (حتی اگر قبلاً ارتباط زیادی هم با گروه نداشته‌اند)، باعث می‌شود داعش بزرگ‌تر و خطرناک‌تر به نظر برسد. یک نمونه دقیق حمله به کافی‌شاپی در سیدنی استرالیا و نمونه دیگر حمله عمر متین در روز یکشنبه است.

درنتیجه گیری کتابم، ابراز امیدواری کردم که انتخابات ریاست جمهوری 2016 ممکن است متفاوت باشد و شاید بتوانیم از مسئله تروریسم چشم‌پوشی کنیم و به مسائل بزرگ‌تری در جهان بپردازم. امیدوارم بودم به پایان عصر ترس و وحشت رسیده باشیم.

شعارهای ترامپ نشان داد که این امید به واقعیت نمی‌پیوندد. از اولین روزهای نامزدی‌اش و به‌ویژه در پی حملات سان برناردینو، ترامپ شعله‌های نگرانی درباره تروریسم، اسلام و فرهنگ‌های ناآشنا و عجیبی که مردم آمریکا از آن چیزی نمی‌دانند را در میان بسیاری از افراد روشن کرد. اما اکنون، مشخص است که باری دیگر تروریسم و ترس و وحشت ناشی از آن محور اصلیِ انتخابات ریاست جمهوری‌خواه بود. یک‌بار دیگر، بسیاری از شهروندان آمریکا فراموش می‌کنند که تنها راه مقابله با تروریسم، مبارزه با ترس و وحشت ناشی از آن و تمرکز بر ایجاد سرچشمه‌ی قدرت در داخل است.

هیلاری کلینتون نامزد حزب دموکرات و وزیر امور خارجه سابق؛ واکنش عمیق‌تری به این مسئله داشت. اظهارات او درباره تیراندازی اورلاندو قوی و درعین‌حال معتدل بود. او این حملات را تقبیح کرد، اما به شیوه‌ای که آمریکا را منفور نشان ندهد و نفرت بیشتری ایجاد نکند. او در برنامه امروز گفت: "قصد ندارم یک دین را شیطانی جلوه دهم و علیه‌اش اعلام جنگ کنم. این کار به‌وضوح خطرناک است و به نفع  داعش تمام می‌شود."

اما حتی با رویکرد حساب‌شده‌ی کلینتون، بازهم در طی رقابت‌های انتخاباتی این سؤال مطرح خواهد بو که کدام کاندیدا می‌تواند امنیت مردم را در برابر چنین حملاتی تأمین کند. متأسفانه به نظر می‌رسد طرح‌ها و پیشنهاد‌های کلینتون که بتواند از حوادثی مانند حمله روز یکشنبه جلوگیری کند (مانند ممنوعیت حمل اسلحه و بررسی شدیدتر و دقیق‌تر سوابق افراد) کشش و تأثیر سیاسیِ زیادی ندارد. آسیب‌شناسی ملی درباره اسلحه که برای آمریکایی‌ها به یک بیماری تبدیل‌شده و با نرخی صد برابر حملات تروریستی جان آمریکایی‌ها را می‌گیرد؛ حتی نزدیک به درمان شدن هم نیست.

نمی‌توان گفت تا زمان انتخابات هیچ حمله‌ی دیگری رخ نخواهد داد. اما حتی اگر رخ ندهد، حوادث این هفته سبب می‌شود سخنان ضد اسلام ترامپ ادامه یابد و بسیاری از رأی‌دهندگان وحشت‌زده و عصبانی به او جذب شوند. دیدگاه‌های افراطی ترامپ این موضوع‌ها را به بحث‌های سیاسی داغی تبدیل می‌کند که در مرکز مبارزات انتخابی او قرار دارند.

البته این موضوع بسیار جالب است. زیرا اگر ترامپ به همین شیوه ادامه دهد، به تمام مسلمانان حمله کند، از ممنوعیت ورود حرف بزند، از شکنجه استقبال کند و خویشتن‌داری و سیاست‌های مبتنی بر واقعیت را ضعیف تلقی کند؛ درواقع همه‌چیز را دودستی تقدیم تروریست‌ها کرده است. او باعث می‌شود افراد بیشتری به داعش بپیوندند. تنفر و ترس از آمریکا را افزایش می‌دهد. در واقع، او دشمنان را تقویت و اختلافات داخلی را بیشتر می‌کند که سبب تضعیف و آسیب‌پذیرتر شدن آمریکا می‌شود.

اما با وجود تمام سخنانش درباره تهدیدها و خطرات، او از بزرگ‌ترین خطر ملی که پیش روی آمریکاست غافل است- با اینکه هرروز آن را در آینه می‌بیند. زیرا این خطر به‌وضوح خود اوست. ترامپ همان رئیس‌جمهوری است که رقیبان و دشمنان برای آمریکا می‌خواهند. او یک نژادپرست، بی‌سواد و قلدر است که هیچ ارزش و احترامی حتی برای قوانین بین‌المللی قائل نیست؛ چه برسد به جمعیت مسلمانان، بااینکه اکثر آن‌ها دلسوز آمریکا هستند و می‌توانند در مبارزه با افراط‌گرایی مهم‌ترین متحدان آمریکا باشند.

بعلاوه، ترامپ یک خطر است زیرا نفهمید که اول و مهم‌تر از همه‌چیز این است که حادثه‌ی اورلاندو یک تراژدی آمریکایی بود. قربانیان اورلاندو افرادی بودند که نسبت به آن‌ها تنفر وجود داشت و با اسلحه‌ای که به‌راحتی در آمریکا خریداری می‌شود، قتل‌عام شدند. متین طرز تفکر یک گروه تروریستی را همانند یک لباس بی‌ارزش بر تن کرد و آن را مبنای توجیه این حمله قرارداد که هیچ ربطی به ارزش‌های اسلامی ندارد. اگر نتوانیم درک کنیم که این‌یک مشکل آمریکایی است و آن را تقصیر دیگران بیندازیم، مطمئناً برای بهبود آن به نتیجه‌ای نمی‌رسیم و اوضاع بد و بدتر می‌شود.

چه پیروزی بزرگی برای اسامه بن‌لادن و عجب پیروزی‌ای برای تمام افراط‌گرایان. تضعیف قدرتمندترین کشور جهان از تنها راه موجود: از داخل. این بزرگ‌ترین خواسته و بینش بن‌لادن بود. او می‌دانست که هیچ گروه تروریستی یا قدرت خارجی‌ای قدرت شکست دادن آمریکا را ندارد. این هدف تنها از راه خود آمریکایی‌ها قابل‌دستیابی است. در این دوره انتخاباتی، باری دیگر کاملاً مشخص است که تعداد قابل‌توجهی از آمریکایی‌ها و نامزد حزب جمهوری‌خواه، می‌خواهند اثبات کنند این نظریه درست است.