من همیشه از چهگوارا بعنوان یک انسان عالی از میان همه کسانی که میشناسم، یاد میکنم. او، شریفتر و نجیبتر از همه کسانی بود که میشناختم. نلسون ماندلا نیز یکی از آن کسانی است که مبارزهاش، تاریخ زندگی و خدماتش مرا تحت تأثیر قرار میدهد. از میان رهبران کنونی، بیش از همه، برای آیتالله خامنهای احترام قائلم. ایشان را یکی - دو روز نیست، مدتهاست که میشناسم؛ انسان شایسته و لایقی هستند. از میان رهبران اروپا، ویلی برانت، صدراعظم سابق آلمان یکی از دولتمردان تواناست. او انسانی بود روشنبین، اندیشمند، نگران صلح و وضعیت «جهان سوم». از میان دیگر رهبران اروپا، اولاف پالمه را خوب میشناختم. وی نیز انسانی صادق، مسئول و دولتمردی شایسته بود. احترام عمیقی به وی قائل بودم و قتل عجیب او ، فقدان بزرگی بود.
عملیات خلیج خوکها
بلافاصله بعد از به ثمر نشستن انقلاب کوبا؛ ایالات متحده آمریكا پیرو سیاست خصمانه خود در مقابل انقلابهای مردمی اعلام كرد دیكتاتوری در كوبا برقرار شده و خصومت خود را آغاز كرد. كاسترو اصلاحات خود را اجرا كرد و با ملی كردن منافع و دارایی های آمریكا در كوبا، حكومت سوسیالیست خود را آغاز كرد. بسیاری از ثروتمندان كوبا به آمریكا گریختند تا به كمك سیا دولت كاسترو را سرنگون كنند. در آوریل 1961 فراریان كوبا با كمك سیا عملیات "خلیج خوكها" را اجرا كردند كه شكست سختی به همراه داشت.
اتحاد جماهیر شوروی اعلام كرد علیه آمریكا وارد جنگ خواهد شد و در سال 1962 موشكهای هستهای خود را در كوبا مستقر كرد. بعد از اطلاع آمریكا از این اقدام شوروی، مناقشه دو ابرقدرت ادامه پیدا كرد تا اینكه آمریكا تعهد كرد به كوبا حمله نكند و در مقابل شوروی، كلاهكهای هستهای خود را از كوبا خارج كرد. مخالفان كاسترو از همان ابتدا در یك نكته اتفاق نظر داشتند، اینكه این انقلاب وابسته به شخص كاسترو است و اگر او نباشد انقلاب خیلی زود شكست خواهد خورد. با همین تحلیل از اولین روزهای به قدرت رسیدن كاسترو، نقشههای مختلفی برای ترور او طراحی و اجرا شد.
عملیات خلیج خوکها (Bay of Pigs Invasion) که در کوبا از آن به نام La Batalla de Girón یاد میشود، یک عملیات نظامی ناموفق بود که توسط آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا برای ساقط کردن حکومت سوسیالستی فیدل کاسترو در کوبا طراحی شده بود. در 17 آوریل 1961 به دستور جان کندی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکاو با ارزیابی اشتباه سازمان سیا، نیروی 1700 نفری آمریکا وارد جزیره خوکها شد. نیروهای طرفدار کاسترو، با غافلگیر کردن ضد انقلابیون کوبایی، ظرف ۴۸ ساعت، نیروهای شرکتکننده در عملیات خلیج خوکها را قلع و قمع کردند و صدها تن از مخالفین کاسترو دستگیر، زندانی و اعدام شدند.
سرویس جاسوسی شوروی از نقشه عملیات خلیج خوکها به نحوی مطلع شد و فیدل کاسترو را در جریان وقایع قرار داد.
خلیج خوکها کجاست
خلیج خوکها شاخه کوچکی از دریای کارائیب در جنوب کوبا است که در ۳۰ کیلومتری جنوب خاگوئی گرانده، ۷۰ کیلومتری غرب سینفوئگوس و ۱۵۰ کیلومتری جنوب شرقی هاوانا، پایتخت کوبا، قرار دارد. در غرب این خلیج دیوارههایی مرجانی وجود دارند که مرز بین خلیج خوکها با باتلاق زاپاتا واقع در شبهجزیره زاپاتا را تشکیل میدهند.
عملیات خلیج خوکها؛ نمایش تراژدی - کمدی آمریکایی
اجرای عملیات خلیج خوکها از نظر آمریکاییها یک تراژدی - کمدی برآمده از اشتباهات بود. جان اف. کندی، رییسجمهوری ایلات متحده آمریکا که نمیخواست از چشم مأموران پنتاگون و سیا ضعیف به نظر بیاید مجبور شد عملیات براندازی رژیم فیدل کاسترو را تأیید کند؛ اما، او در عمل حاضر نشد برای موفقیت این عملیات منابع و امکانات ضروری را تمام و کمال در اختیار مهاجمان بگذارد.
▬ قرار بود نیروی 1500 نفره مهاجمان که اغلب کوباییهای تبعیدی ضدکاسترو بودند، نقش اصلی را در براندازی رژیم کوبا بر عهده داشته باشند. کندی صراحتاً گفته بود نیروهای نظامی آمریکا مجاز به دخالت مستقیم نظامی در کوبا نیستند. فیدل بلافاصله ارتش 20 هزار نفری و میلیشیای 200 هزار نفری خود را به پل یاگیرون «خلیج خوکها» آورد و در عرض فقط دو روز موفق به نابودی ارتش مهاجمان شد. در این نبرد دو روزه 161 نفر از نیروهای کوبایی و 107 نفر از نیروهای مهاجم کشته شدند. کاسترو همچنین، موفق شد1189 نفر از نیروهای مهاجم را که نام «بریگاد 2506» را روی خود گذاشته بودند، به اسارت بگیرد.
▬ فیدل بعدها 1169 اسیر را در ازای دریافت25 میلیون دلار، غذا و دارو تحویل حکومت ایالات متحده آمریکا داد. نقشه آمریکاییها برای براندازی کاسترو نسبتاً ساده و مسخره بود.
▬ این نقشه متکی به مجموعهای از تجزیه و تحلیلهای نادرست و متعصبانه بود. در این تجزیه و تحلیلها تأکید شده بود مردم کوبا از سرکوبگریهای حکومتی و کمبودهای اقتصادی به تنگ آمدهاند؛ بنا بر این، از یک نیروی مهاجم آزادی بخش استقبال خواهند کرد. خبرچینان سیا گزارش داده بودند نیروهای مسلح کوبا دچار تفرقه هستند و آنها در پیوستن به قیام عمومی علیه حکومت کوبا هیچ تردیدی نخواهند کرد، اما این اطلاعات نادرست بود.
▬ در واقع، خلیج خوکها از چشم آمریکاییها چیزی نبود جز مجموعهای از سوء تفاهمها. سیا با متقاعد ساختن کندی به اینکه مردم کوبا علیه رژیم دست به قیام مسلحانه خواهند زد، او را ترغیب به موافقت با این نقشه کرد و کندی هم به نوبه خودش سیا را فریفت. مأموران آمریکایی حاضر در صحنه نبرد هرگز باور نمیکردند که رییس جمهورشان کناری بایستد و بیتفاوت شاهد نابودی نیروی 1500 نفره مهاجمان باشد؛ نیرویی که خود حکومت آمریکا آنها را تعلیم داده و مسلح کرده بود، اما کندی این کار را کرد.
▬ ماجرای خلیج خوکها اثباتکننده دو نکته بود: 1. حمایت شدید مردم کوبا از انقلاب و 2. شم بالای سیاسی فیدل کاسترو. رهبری کوبا از مدتی قبل از توطئه آمریکاییها برای براندازی رژیم کوبا اطلاع پیدا کرده بود و عوامل اطلاعاتی و امنیت کوبا موفق به نفوذ در داخل جمع توطئهگران در میامی آمریکا و اردوگاههای ویژه تبعیدیان کوبایی در گواتمالا شده بودند. کوبا آماده مقاومت بود و از مدتی قبل موفق به دریافت محمولههای تسلیحاتی پر و پیمانی از کشورهای سوسیالیستی شده بود. کوباییها به این ترتیب، موفق به نابودی مهاجمان شده بودند.
▬ ارنستو چهگوارا یار غار فیدل کاسترو چند ماه بعد از شکست مفتضحانه آمریکاییها در نبرد خلیج خوکها در جریان کنفرانسی بینالمللی به فرستاده کندی گفت: «از شما متشکریم. ما به لطف شما موفق شدیم در یک مقطع زمانی بسیار دشوار، انقلاب مان را مستحکم کنیم.»
در هیچ سند تاریخی معلوم نشد که چرا این ماموریت از سوی مقامات آمریکایی لغو شد؛ ولی درسهایی که می توان از این حادثه گرفت را باید در لیبی و عراق و افغانستان به مقامات آمریکایی گوشزد کرد. به نظر می رسد اگر در آن زمان آمریکا موفق میشد کوبا را به اشغال خود درآورد هیچ چیزی به دست نمیآورد چرا که در زمان حال نتایج اشغال عراق و افغانستان چنین چیزی را نشان میدهد.
عملیاتهای ترور و سیگار برگ معروف
نام فیدل کاسترو با سیگارهای برگ مشهور کوبا گره خورده است. به همین خاطر شاید معروفترین نقشه برای ترور کاسترو همان سیگار برگ معروفی باشد که محققان سیا ساخته و آن را به جای توتون با مواد منفجره پر کرده بودند. سیگار برگی كه به جای تنباكو از مواد منفجره پر شده و قرار بود در صورت كاسترو منفجر شود. تیم محافظان كاسترو این طرح را هم مثل خیلی طرحهای دیگر كشف و خنثی كردند. اما سیگار برگ انفجاری تنها یكی از نقشه های ترور بود. نقشههایی كه "فابیان اسكالانته" رئیس سابق سرویسهای امنیتی كوبا تعداد آنها را ۶۳۸ مورد ذكر كرده است. برای همین است كه خیلیها عقیده دارند نام فیدل كاسترو باید از نظر تعداد دفعاتی كه به جانش سوء قصد شده، در كتاب ركوردها ثبت شود.
بیش از 600 صفحه سند سازمان سیا که در سال 2006 منتشر شد؛ اطلاعاتی با اسم رمز «جواهرات خانوادگی» را افشا کرد که بارها تلاش سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا برای قتل کاسترو را ثابت میکند.
بخشی از این اسناد نشان میدهد که مدتی کوتاه پس از سرنگونی حکومت دیکتاتوری باتیستا توسط کاسترو سازمان سیا به سراغ یک مامور سابق F.B.I رفته و او را استخدام کرد تا 2 نفر از خطرناکترین گنگسترهای مافیایی تحت تعقیب در آن سالها را برای قتل کاسترو وارد عمل کند.در مورد دیگری یک مامور سیا در پاریس تلاش کرد که با یک خودکار حاوی مواد سمی در پاریس کاسترو را ترور کند، اما این نقشه هم با شکست مواجه شد.
همان طور که گفته شد کاسترو علاقه خاصی به غواصی و شنا داشته است؛ به همین خاطر سیا طرحهای تروری هم در همین راستا طراحی کرده بود. در یکی از این نقشهها سیا تعداد زیادی از صدفهای حلزونی دریای کارائیب را جمعآوری کرده بود تا از بین آنها یک صدف بزرگ پیدا کند؛ صدفی که به میزان کافی مواد منفجره در آن جا بگیرد. برنامه سیا این بود که این صدف را با مواد منفجره پر و آن را طوری رنگ آمیزی کند که در زمان غواصی کاسترو توجهش به آن جلب شود؛ طرحی که سرانجام به خاطر مشکلات عملیاتی از جمله گشتهای دریایی کوبا کنار گذاشته شد.
در مورد دیگری سازمان سیا قصد داشت که از جیمز دانووان، دادستان وقت نیویورک که مشغول مذاکره با کاسترو برای آزادی زندانیان جنگ خلیج خوکها بود بخواهد که لباس غواصی سمی را به او هدیه دهد. داخل این لباس غواصی با مواد سمی ویژهای که بهتدریج از طریق پوست جذب میشد پوشانده شده بود؛ اما دانووان قبل از آن بهصورت شخصی هدیه خود را به کاسترو داده بود و این طرح هم کنار گذاشته شد.
مهمترین تلاش برای ترور کاسترو در سالهای اخیر مربوط به سال 2000 است؛ یعنی در زمان دیدار کاسترو از پاناما. در آن سال ماموران سیا 90 کیلوگرم مواد منفجره بسیار قوی را زیر تریبونی که قرار بود رهبر انقلاب کوبا پشت آن سخنرانی کند جاسازی کردند، اما تیم امنیتی کاسترو بهصورت جداگانه محل سخنرانی را بازرسی کردند و بمب کشف و خنثی شد.
سیا علاوه بر این ترورها، طرحهایی هم برای از بین بردن کاریزما و جذبه کاسترو داشت. بهعنوان نمونه سیا در طرحی قصد داشت تا در یک استودیوی رادیویی که کاسترو از آن سخنرانی زنده داشت، مادهای شبیه به L.S.D منتشر کند تا وی دچار توهم شود. ریش کاسترو برای او و همرزمانش نشانی سمبلیک از مبارزاتشان به حساب میآید. اسناد منتشره نشان میدهد که سیا در مقطعی تلاش داشت مادهای سمی در کفش کاسترو قرار دهد که باعث ریختن ریشهای او و خجالتزدهشدن وی در میان طرفدارانش شود. اینها تنها بخش کوچکی از نقشههای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا برای ترور فیدل کاسترو بهحساب میآید. شاید به خاطر همین سابقه است که هوگو چاوز، رئیسجمهور فقید ونزوئلا چند وقت پیش از مرگ؛ شک خود را به توطئه آمریکا برای مبتلا کردن رهبران چپگرا و مخالف آمریکا به سرطان اعلام کرد.
فیدل كاسترو، در وصیتنامهی سیاسی خود چنین بیان میكند: "انقلاب كوبا دسترنج یك نفر نیست و نمیتواند هم باشد. این انقلاب حاصل قهرمانیهای یك خلق تسلیمناپذیر است. میلیونها كوبایی آمادهاند از این انقلاب تا آخرین قطره خون به دفاع برخیزند. هیچ نیرویی در جهان قادر نخواهد بود مقاومت ما را در هم بشكند و استقلال ما را نابود سازد. در كوبا سوسیالیسم و از همه بیشتر سوسیالیسم، ماندگار خواهد بود."
دخالتهای آمریکایی در امور کشورها پیشینهای تاریخی دارد؛ از قرون گذشته میلادی تا کنون. در سالهای اخیر هم، مداخلهگریهای آمریکا در نقاط مختلف جهان، که نقض حاکمیت ملی کشورها و نقض حقوق بشر را بدنبال داشته است، ابعاد گستردهتری به خود گرفته است. بویژه پس از وقوع بیداری اسلامی در کشورهای عربی خاورمیانه، آمریکاییها به منظور جلوگیری از اضمحلال منافعشان در کشورهای انقلاب کرده، تلاشهای زیادی را ترتیب دادند که البته این تلاشها بیشتر جنبهای سیاسی یا جنگهای نیابتی داشت چرا که آمریکاییها به دلیل آگاهی نسبت به منفور بودن خود در سطح منطقه تمایلی به مداخله نظامی در این کشورها نداشتند.