| گلبهار، مادر فاطمه در خانهاش نشسته است | 
 
| گلبهار در حال تمیز کردن چشم فاطمه | 
 
| فاطمه بر روی سکوی خانه نشسته و در حال بازی کودکانه | 
 
| گلبهار و فاطمه در آشپزخانهی منزلشان | 
 
| گلبهار، فاطمه و آرش در منزلشان | 
 
| گلبهار و فاطمه در حال مرتب کردن علوفهها و آرش در حال بازی | 
 
| آرش و همبازی اش | 
 
| آرش در بین کودکان و همسالانش | 
 
| آرش از اشتیاق رفتن به مدرسه در ایام تعطیلی مدارس یواشکی به مدرسهی روستایشان میرود | 
 
| آرش از اشتیاق رفتن به مدرسه در ایام تعطیلی مدارس یواشکی به مدرسهی روستایشان میرود | 
 
| فاطمه و آرش در منزل گلبهار | 
 
| آرش و همبازیاش که گاهی اوقات بازیها و شوخیهای خشن با او میکند. | 
 
| آرش در حال بازی در بیرون از منزل مادربزرگش | 
 
| آرش در حال بازی در بیرون از منزل مادربزرگش | 
 
| فاطمه در کوچههای روستا | 
 
| شوخی و بازی فاطمه با آرش در منزل گلبهار | 
 
| فاطمه و آرش بیرون از روستا | 
 
| داستان گلبهار، فاطمه و آرش | 
 
| فاطمه در حال انجام کارهای روزمره | 
 
| فاطمه و آرش در حال بازی کودکانه با برادر فاطمه | 
 
| فاطمه در حال رسیدگی به احشام، او برای انجام این کار روزانه پنج هزار تومان حقوق دریافت میکند. | 
 
| فاطمه در حال استحمام آرش | 
 
| فاطمه در حال رسیدگی به احشام، او برای انجام این کار روزانه پنج هزار تومان حقوق دریافت میکند. | 
 
| فاطمه از پشت پنجرهی منزل مادرش به روستا مینگرد. |