،
خانههایی که به سختی میتوان اسم خانه روی آنها گذاشت، در بیشتر مواقع خوابگاههایی هستند که متعلق به دستفروشها، متکدیان و کارگران ساختمانیاند. خیلی از این افراد که با دست و پنجه نرم کردن با مشکلات، صبح را به شب میرسانند، در روستایی زندگی میکردند که برای خود زمین داشتند، کشاورزی و دامداری میکردند و به قول معروف سری در سرها داشتند ولی با روند افزایشی رکود، زمین خورده و مجبور به ترک دیار شدند، در نهایت هم نتوانستند شغل مناسبی برای خود دست و پا کنند و به تکدیگری، دستفروشی و بعضاً خرید و فروش موادمخدر روی آوردند. همین مشاغل کاذب و در عین حال ناخواسته سبب به وجود آمدن انواع و اقسام آسیبهایی شده که به تدریج از حاشیه شهرها به درون شهرها رخنه کرده و همچون عنکبوتی تاروپودش بر سطح شهر گستردهتر میشود.
یک جامعه شناس عوامل مختلفی را مسبب ایجاد پدیده حاشیه نشینی میداند و به «ایران» میگوید: برخی افراد از استانها و شهرستانهای دیگر به تهران میآیند و گروهی نیز به دلیل افزایش تورم و گرانی مسکن از تهران به حاشیهها میروند. البته تا شرایط اقتصادی درست نشود این داستان ادامه دارد.
به گفته اردشیر گراوند، اشتغال، مهمترین بحثی است که مردم را از استانهای دیگر به حاشیههای تهران میکشاند. البته آنچه در بالابردن تعداد حاشیه نشینها تأثیر صددرصد مستقیم دارد، راهی شدن یک عضو خانواده به سمت حاشیه پایتخت است. وقتی به عنوان مثال پسر جوان خانوادهای برای پیدا کردن شغل حاشیه نشین میشود، پدر و مادر و بقیه خانواده هم قطعاً به دنبال او مهاجرت را برمیگزینند. اساساً کارشناسان معتقدند که مهاجرت خاصیت چسبندگی دارد و پتانسیلی دارد که در نتیجه آن با آمدن بخشی از خانواده به شهرهای بزرگ، بقیه خانوار هم مهاجرت را بر ماندن ترجیح میدهند.وی در ادامه میافزاید: 45 درصد از مهاجرتها به خاطر تبعیت از خانوار است و 10 درصد به دلیل جستوجوی کار انجام میشود. با کوچکتر شدن اعضای خانوادهها و کاهش فرزندپروری کافی است فرزند خانوادهای مهاجرت کند، قطعاً خانواده او هم انگیزه پیدا میکنند تا به دنبال فرزند راهی حاشیه شهرهای بزرگ شوند. این پژوهشگر اجتماعی با بیان اینکه حاشیه نشینی تأثیرات منفی بیشماری بر فرد مهاجر، خانواده او و در نهایت جامعه میگذارد، می گوید: وقتی فرد از سرزمین خود کنده میشود و ناگزیر مهاجرت میکند، با اختلافات فرهنگی و قومی روبهرو شده و احساس خفت و گرفتاری میکند. متأسفانه در خصوص معضل حاشیه نشینی، کنترل اجتماعی هم ضعیف است و میبینیم که حاشیه شهر، از سازمان و سازوکاری که استانداردهای منظم شهری دارند، تبعیت نمیکنند و همواره حاشیه نشینها سبب اخلال در نظام شهری میشوند؛ در نهایت هم دولتها برای کنترل افراد مقیم حاشیهها، هزینه فراوانی را متحمل میشوند. بهطور طبیعی دولت برای ساماندهی خیابانها و خانههای بیانضباط و بدون کیفیت و ایجاد امنیت در محیطهای غیرشهری باید با گرفتاریهای متعددی دست و پنجه نرم کند.
گراوند با بیان اینکه در حاشیه نشینی هیچ نقطه مثبتی وجود ندارد، میافزاید: بعضیها میگویند با آمدن افراد به حاشیه شهرها، ارائه خدمات توسط آنها سبب به چرخش درآمدن چرخ اقتصاد میشود و نبود آنها سبب به وجود آمدن مشکلات اقتصادی ولی در حقیقت این امر به هیچ عنوان دلیل اثبات درست بودن حاشیه نشینی نیست. کاملاً بیمعنی است که هموطن و همشهریهای ما از شهرها و روستاهای محل سکونت خود به حاشیهها رانده شوند و برای به دست آوردن کمی درآمد انواع بیاحترامیها و بیاخلاقیها را به جان بخرند. این جامعه شناس، چاره کار و تنها راه درمان را توجه به «تعادل منطقه ای» میداند و توصیه میکند: باید به شهرستانها و استانها خدمات لازم ارائه شود تا مهاجرت به حداقل برسد.
روح مسلط بر حاشیه نشینی
محمد زینالی ، مردم شناس نیز حاشیه نشینی را پدیدهای میداند که شاید به صورت عینی نتوان مشکلات آن را دید و دلایل آن را عیناً برشمرد، او در این باره به «ایران» میگوید: نمیتوان گفت به فلان دلیل مردم حاشیه نشین میشوند، چون موارد زیادی سبب مهاجرت مردم به حاشیه میشود، به عنوان مثال صنعت، خشکسالی یا حتی علاقه روستاییان به استفاده از امکانات شهری باعث مهاجرت آنها به حاشیه شهرها میشود. البته حاشیه نشینی تنها مهاجرت از روستاها و شهرهای اطراف نیست، بلکه این اتفاق ممکن است از درون شهرها به اطراف نیز واقع شود.
به گفته این مردم شناس،حاشیه نشینی خلق یک بافت ناسالم در کنار یک محیط توسعه یافته است. بافت ناسالم سبب بازتولید بیسوادی شده و خلاقیتی هم در آن دیده نمیشود، کما اینکه همواره شاهد معماریهای ناسازگار و غیرهمگون هستیم. البته این مسأله را هم باید مدنظر داشته باشیم که گفتمان پوپولیستی در سالهای اخیر به حدی اذهان را به سمت حاشیه نشینی برده که حتی برخی نمایندگان مجلس هم برای بدست آوردن رأی، سعی در جلب نظر حاشیه نشینها کردند.
باید در جستوجوی پیدا کردن جواب این سؤال باشیم که چه اتفاقی افتاده که با وجود این همه حرف زدن درباره ابعاد منفی حاشیه نشینی، همواره روح مسلط حاشیه نشینی در تهران وجود دارد؟
وی با تأکید بر اینکه حاشیه نشینی به یک جریان پیوسته و غیرقابل ربط تبدیل شده، ادامه میدهد: این روح مسلط در بسیاری از نهادهای اجتماعی و سیاسی به یک منطق درونی تبدیل شده است. میتوان بهطور واضح سه نهاد را مسئول وجود و بقای معضل حاشیه نشینی دانست.
زینالی نهادهای دارایی و مالیاتی، آموزش و پرورش و شهرسازی و شهرداریها را سه مقصر اصلی برمی شمارد و توضیح میدهد: نهاد مالیاتی نتوانسته نظام شهری را ساماندهی کند و شرایطی فراهم نکرده که مردم احساس برابری کنند، یک مثال ساده به خوبی قضیه را روشن میکند، وقتی طلافروشهای مرکز شهر با کارمندان دارایی رابطه تنگاتنگ دارند و مالیاتها در راستای هزینه برای ساماندهی حاشیهها پرداخت نمیشود، همین امر سبب کشیده شدن پول از حاشیه به مرکز شهر میشود. اگر مالیاتها درست گرفته شوند طبعاً حاشیهها هم ساماندهی میشوند. البته شاید سازمان مالیاتی و دارایی شخصاً مقصر نباشد، اما روح آدم در این معضل دخیل است.
وی مقصر دیگر را نظام شهرسازی و شهرداری نادرست میداند و توضیح میدهد: با وجود اینکه شهرداریها و شهرسازیها تلاشهای خود را در جهت ایجاد مناطق شهرداری کردهاند، اما هنوز با نبود ساماندهی در مقوله مدیریت شهری مواجه هستیم. وجود دلالان، بنگاهها و تعدد بالای دفترخانهها و نمونههایی از این دست در نهایت سبب بالا رفتن قیمتها و نجومی شدن بهای مسکن شده و مردم را به حاشیهها رانده است.
زینالی، آموزش و پرورش را یکی از نهادهای مسئول در افزایش حاشیه نشینی معرفی کرده و میگوید: اتفاقات و برنامههای آموزش و پرورش موجب رقابت نادرست و غیراصولی شده و سبب دامن زدن به پدیده «دوقطبی» شده است. در این مقوله فرد حاشیه نشین، حتی ممکن است تحصیلات خود را ادامه داده و به پستها و مقامات عالی دست پیدا کند، اما مشکل اینجاست که در این نظام رقابتی غلط آموزش و پرورش، تفکرات او همچنان قدیمی باقی میماند و نمیتواند به دیگران و حتی به خود هیچ کمکی در جهت رشد و بالندگی فکری کند. با بهرهمندی از اقتصاددانان در حوزههای مختلف اقتصادی و بهرهمندی از نظریه پردازیهای اقتصاددانان میتوان کم کم مقوله حاشیه نشینی را که به معضلی بزرگ تبدیل شده، کمرنگ کرده و از میان برداشت.
احتمال کاهش حاشیه نشینی با افزایش تورم
اولین عاملی که سبب مهاجرت افراد به حاشیهها میشود، بحث اشتغال است اما همین مقوله که میتواند معضلات اقتصادی افراد را حل کند، خود به عاملی در جهت تضعیف اقتصاد جامعه و حتی دولتها تبدیل شده است.
آلبرت بغزیان، در این رابطه با تأیید اینکه بیکاری سبب حاشیه نشینی است، به «ایران» توضیح میدهد: حاشیه شهرها در وهله اول خوابگاه افرادی است که در شهرها مشغول به کار هستند، این خوابگاهها به مرور زمان بزرگ و بزرگتر شده و کم کم تبدیل به شهر میشوند، به عنوان مثال میتوان شهرهای اطراف کرج را نام برد که به تدریج شاهد زیاد و زیادتر شدن جمعیت افراد در این مناطق بودیم. مناطقی هم مانند حلبی آبادها به حدی پر شدهاند که جای سوزن انداختن در آنها وجود ندارد.
این کارشناس اقتصادی در ادامه از جمله اثرات منفی حاشیه نشینی را، افزایش معضلات اقتصادی که در پی تولید نیروی کار غیرماهر، دستفروشی، پادویی کار ساختمانی و کارهایی از این دست ایجاد میشوند، برمی شمارد. وی برخلاف نظر بسیاری از کارشناسان معتقد است که، بالا رفتن هزینهها و افزایش تورم میتواند سبب بازگشت مهاجران به شهر و دیار خود شود، زیرا هزینه مسکن و زندگی به حدی بالا رفته که خیلی از حاشیه نشینها دیگر از پس پرداخت مخارج زندگی خود و خانواده بر نمیآیند و ناگزیر میشوند به موطن خود بازگشته و احیاناً چنانچه حتی تکه زمینی برای کار و ارتزاق داشته باشند به همان منطقه بازگشته و ادامه حیات دهند.
بغزیان، فقط یک جنبه مثبت در حوزه حاشیه نشینی میشناسد و آن هم دریافت دستمزدهای پایین این افراد است که میتواند به نوعی در کاهش هزینههای دولت مؤثر باشد اما مهم این است که جنبههای اقتصادی منفی این پدیده بسیار پررنگتر است. به عنوان نمونه مهاجرت فردی که قبلاً باغدار بوده و زراعت میکرده صددرصد باعث لطمه به بخش کشاورزی میشود، همین مسأله میتواند پس از چند سال دولت را مجبور کند که هزینههای ناشی از این مهاجرتها را به میزان چندین برابر پرداخت کند. چنانچه دولتها «آمایش سرزمینها» را مدنظر قرار دهند، مشکلات کم کم کاهش پیدا میکنند و از شمار حاشیه نشینها کاسته خواهد شد.
حاشیه نشینی و تبعات اقتصادی جبران ناپذیر آن
یک عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه نیز با اشاره به اینکه حاشیه نشینی یکی از علائم ناکارآمدی نظام سیاسی – اقتصادی است، به «ایران» میگوید: این معضل نشان دهنده عدم تعادل لازم در اقتصاد جامعه است، در این پدیده منفی، گروهی از افراد جامعه مجبور میشوند به امید یافتن حداقل دستمزد و به دست آوردن اندکی پول و سرمایه به حاشیه شهرها بروند ولی متأسفانه رؤیای بسیاری از این افراد به واقعیت تحقق نیافته و نمیتوانند کار و موقعیت مناسب پیدا کنند و دچار سرخوردگی شدیدی میشوند و همین قضیه سبب میشود به ضدیت با اجتماع هدایت شده و درگیر مسائل مختلفی شوند.به گفته لطفعلی بخشی، درصد جرم و خلاف در حاشیهها بیشتر است و افراد در خیلی از موارد به اعتیاد روی میآورند. اگر بیکاری از بین برود و نظام تأمین اجتماعی درست سامان داده شود، حاشیه نشینی نیز کاهش پیدا میکند. پس مدیران و مسئولان دولت باید با کاهش و ریشه کنی معضل بیکاری زمینههای مهاجرت معکوس این افراد را فراهم کرده تا با کاهش حاشیه نشینی آسیبهای اقتصادی و اجتماعی نیز کاسته شوند.