5 روزنامه اصولگرا امروز شنبه در سرمقالههای خود واکنشهای جالبی به نتایج انتخابات هفتم اسفند داشتند.
1- انتخابات روز جمعه 7 اسفند و نتایج آن از ابعاد مختلف واجد اهمیت است. این انتخابات با همه منفیبافیها و سیاهنماییهای دشمنان مصمم- و برخی دوستان غافل یا بیانصاف- در امنیت و آرامش کامل برگزار شد. آن هم در منطقهای پرآشوب و ناامن که جنگ سراسر آن را فرا گرفته است تا آنجا که وزیر دفاع رژیم صهیونیستی میگوید «شرایط کنونی منطقه، نوعی جنگ جهانی سوم است.
هرج و مرج در سوریه و منطقه، رویارویی فرهنگها و تمدنها هم هست». آیا عجیب نیست که میشنویم سازمان سیا و موساد طی چند ماه اخیر جلسات مشترکی درباره انتخابات ایران تحت نظارت سوزان رایس مشاور امنیت ملی اوباما داشتهاند؟ در این رویارویی فرهنگی و تمدنی به تعبیر موشه یعلون، قطعاً برگزاری انتخابات گرم و پرشور در ایران برای ملتهای ناامید از لیبرال دموکراسی غرب، الهامبخش است و حتماً برای تحلیلگران هوشمند این پرسش را پیش میکشد که در میانه یک منطقه جنگ زده و پرآشوب، ایران چگونه توانسته به جزیرهای با ثبات و امن و قدرتمند تبدیل شود؟
2- مقایسه میزان مشارکت در انتخابات مجلس نهم (اسفند 1390) با انتخابات مجلس دهم از جهات گوناگونی اهمیت دارد. انتخابات مجلس نهم در شرایط تحریم شدید خارجی و داخلی برگزار شد به این معنا که از یک سو در اوج فشارهای اقتصادی و تحریمی دشمن بود که اراده ملت ما را هدف گرفته بودند و از سوی دیگر افراطیون مدعی اصلاحطلبی، انتخابات را تحریم کرده بودند تا وزن خود را به رخ بکشند. آن روز در سراسر کشور 64 درصد (31 میلیون از 48 میلیون واجد حق رأی) در انتخابات شرکت کردند. 4 سال بعد، 2 اتفاق در کنار هم رقم خورد. اولاً توافق برجام با همه هیاهوها و تبلیغات به اجرا درآمد و به مردم گفته شد تحریمها برداشته شدهاند. ثانیاً مدعیان اصلاحطلبی که از سوی مردم ادب شده بودند، پا روی دعاوی قبلی گذاشتند و با تبلیغات انبوه و کمسابقه وارد گود انتخابات شدند. حاصل جمع عملکرد برجامی و غیربرجامی دولت در کنار فراخوان انبوه اصلاحطلبان، مشارکت 33 میلیون از 55 میلیون (حدود 60 درصد) - مساوی درصد مشارکت در انتخابات مجالس هشتم و هفتم که اصلاحطلبان تحریم کرده بودند- شده است.
3- مفهوم این اتفاق میتواند چنین باشد که اولاً «فتحالفتوح» ادعایی دولت در برجام و نتایج آن چنگی به دل مردم نزده است- که در غیر این صورت احتمالاً باید مشارکت از زمان تحریم 4 سال پیش بیشتر میشد- و ثانیاً افراطیون مدعی اصلاحطلبی دچار نوعی بیوزنی شبیه حالت «تعلیق در خلأ» شدهاند.
یعنی تحریم گسترده انتخابات یا دعوت گسترده این جماعت به شرکت در انتخابات، هیچ تأثیری بر میزان مشارکت مردم ندارد. یک علت مهم این ماجرا را باید در بیهویتی مزمن و هرهری مسلکی طیفی از مدعیان اصلاحطلبی جستوجو کرد. اینکه جریانی «سبز ساختار شکن»، «بنفش شبهمعتدل»، و «آبی ملغمهای» شود و در حالی که ادعا میکند اکثریت با ماست و ما «بیشماریم» از رنگی به رنگی درآید و آخر سر هم بعد از هر رنگ عوض کردنها دست به دامن طیف خاکستری شود، هیچ هویت با ثباتی برای آن جریان باقی نمیگذارد. اینکه جماعتی چپنما، راستگرا شوند و از معرفی یک سیاستمدار به عنوان «عالیجناب سرخپوش» به معرفی وی به عنوان نامزد اصلاحات برسند یا از دامن رقبایی مانند ناطق نوری و علی لاریجانی و عمرو و زید درآویزند و در انتخابات ریاست جمهوری 92، عارف اصلاحطلب را وادار به انصراف کنند تا تبدیل به طرف بازنده انتخابات (مانند سال 84 و 88) نشوند، همگی از هرهری مسلکی حکایت میکند و چنین تذبذب فکری و سیاسی، نفیاً یا اثباتاً در حوزه بسیج افکار عمومی نمیتواند اثر داشته باشد.
به یک معنا میتوان گفت بازگشت اصلاحطلبان به انتخابات با وجود سوابق «خروج از حاکمیت»، تحریم و «خروج علیه حاکمیت»، حاصل تأدیب و تربیت مشترک مردم و نظام است با این مضمون که اگر میخواهید انگشتنما و متهم نباشید، چارهای جز همراهی با افکار عمومی و نظام ندارید. در حقیقت مردمی که با تحریم انتخابات در سالهای 82 و 86 و 90 کمترین همراهی را نکردند، آنان را متنبه ساختند که مردمسالاری در ایران، متوقف به قهر و ناز قانونشکنان و فزونخواهان نیست. نفس بازگشت مدعیان اصلاحطلبی به انتخابات بیآن که تأثیری- مگر منفی- بر میزان مشارکت بگذارد، نوعی ابراز ندامت و پشیمانی است.
البته به تفصیل باید در موقعیت دیگری نوشت که به شهادت قرائن و اسناد متواتر، همچنان که آن تحریم انتخابات، از سوی برخی عناصر نفوذی در طیف اصلاحطلب و از سر مأموریت بود، این تصمیم به بازگشت به انتخابات و همرنگ مردم شدن و از انگشتنمایی «پسافتنه» و «پساتحریم انتخابات» در آمدن هم برای طیفی از این جریان مطابق مأموریت است.
4- هرچند که برای ارزیابی دقیق و نهایی نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان باید چند روز منتظر ماند، اما اخبار و آمار منتشر شده تا همین جا از پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس و موفقیت فهرست جامعتین (مجلس خبرگان) در سراسر کشور حکایت میکند. البته برخلاف انتخابات مجلس خبرگان، تکلیف بخشی از کرسیهای مجلس در مرحله دوم انتخابات که اواخر فروردین یا اوایل اردیبهشت خواهد بود، معلوم میشود. در عین حال بر اساس نتایجی که تا پایان وقت دیروز اعلام شده، طیفهای اصولگرا حدود 60 درصد کرسیهایی را که نتایج آن قطعی شده کسب کردهاند و 2 طیف اصلاحطلب و اعتدال مجموعا 30 تا 35 درصد کرسیها را در اختیار گرفتهاند.
این اتفاق در شرایطی رخ داده که شماری از مدیران ارشد دولتی - از رئیسجمهور گرفته تا برخی معاونان و وزرا و استانداران و مقامات محلی- در هزینه کرد دولت و فرصتهای آن برای انتخابات از هیچ اقدامی دریغ نکردند؛ از بزک خلاف واقع برجام و سفرها و آمد و شدهای تبلیغاتی برخی هیئتها بگیرید تا تزریق دلار به بازار برای پایین آوردن نرخ ارز و برخی دستکاریهای دستوری در بورس و بازار سرمایه و استخدام طیفی از نشریات و رسانهها برای قلب واقعیات و تخریب اصولگرایان و ایجاد شکاف در این طیف.
با حجمی چنین وسیع از فضاسازی مثبت به نفع دولت و منفیبافی علیه اصولگرایان، منطقا باید دولت و متحدان آن اکثریت مجلس را در اختیار میگرفتند چرا که مدعی بودند مثلا پیروزیی بزرگتر از فتح خرمشهر را به دست آوردهاند! اما نتایجی که تا به این جا از انتخابات مجلس در سراسر کشور منتشر شده، اتفاقا عکس این موضوع را ثابت میکند و حاکی از پیش افتادن اصولگرایان با فاصلهای قابل توجه است. به تعبیر دیگر همچنان که برخلاف توقع و فضاسازی برخی مسئولان دولتی، برجام منجر به جشن خیابانی نشد، در انتخابات نیز نتوانست محملی قابل اتکا برای موجسواری جریان دولتی و طیف اصلاحطلب همسو با آن باشد. فراموش نکنیم سخنان رئیس سازمان محیطزیست را که به بیبیسی گفت توافق، اهرمی را در انتخابات و در رقابت با سایر گروههای در اختیار اصلاحطلبان قرار میدهد.
5- اغراق نیست اگر بگوییم دوسوم ظرفیت دولت در این یکی دو سال گذشته به ویژه چندماه اخیر صرف تدارک تبلیغاتی برای پیروزی در انتخابات شد. اکنون با پایان گرفتن انتخابات، انتظار این است که مطالبات اصلی مردم در زمینه ساماندهی به اقتصاد مقاومتی و ترمیم معیشت مردم طبق وعدههای دولت، و نیز صیانت از فرهنگ اسلامی و عزت و اقتدار ملی در مقابل زیادهخواهیها و زورگویی دشمنان در اولویت قرار گیرد. به عبارت دیگر با سپری شدن بیش از 30 ماه و در حالی که دولت محترم تا چند ماه دیگر وارد آخرین سال فعالیت خود میشود، انتظار این است که وعدههای داده شده به ویژه درباره رونق اقتصادی و خروج از رکود و چرخیدن چرخ اقتصاد و معیشت مردم، از مرحله حرف به عرصه عمل درآید. در این میان نگرانی آن است که با پایان گرفتن مرحله دوم انتخابات مجلس، انتخابات ریاستجمهوری خرداد 96 تبدیل به همت اصلی دولتمردان شود و باز هم صحنهآرایی و بزک تحولات و یارانه دادن از منافع و مصالح ملی برای انتخابات و رقابتهای حزبی، «مسئله» اصلی دولت باشد.
در نقطه مقابل و در آنجا که حریفان به تحولات منطقه و ایران به عنوان بخشی از جنگ سوم جهانی و جنگ تمدنی و گفتمانی مینگرند، هیچ تردیدی درباره تداوم پروژه اصلی جبهه استکبار وجود ندارد و آن پروژه، سیاست توأمان فشار و تهدید و تحریف و فریب با هدف تغییر هویت انقلابی ملت و حاکمیت ایران - بدل از تغییر ساختار- است. دشمن در این نبرد، ضمن رصد کردن برخی پاشنههای آشیل یا عقبههای مغفول فرهنگی و اقتصادی و سیاسی، قصد دارد به اقتدار ایران اسلامی به عنوان گرانیگاه محور مقاومت در منطقه ضربه بزند. در چنین شرایطی، انتخابات با همه اهمیت، تنها یک ایستگاه و منزل مهم است و همه نیروهای انقلابی و همه دلسپردگان به عزت و اقتدار و پیشرفت ایران باید پس از این برای مقاومت بلکه پیشدستی و تک هوشمندانه در مقابل جبهه استکبار، طراحی و تدارک تازه کنند.
تجدید سازماندهی و تشکیلات برای تقویت بنیانهای انقلابی افکارعمومی و سپس بسیج این ظرفیت عمومی - که همواره در چالشها و فراز و نشیبهای انقلاب علت اصلی پیروزیها بوده - یک ضرورت و اولویت مهم در سال جدید است.
روزنامه جوان
رأی ملت ایران در هفتم اسفند چند نکته و پیام مهم دارد که باید جریانات سیاسی، دولت و حاکمیت بدان توجه ویژه کنند. در این میان مدعیان دو آتشه مردم که برای فرار از اجرای شریعت و به حاشیه راندن اسلامیت نظام پشت توسعه مخفی میشوند یا وسط مردم میپرند تا «جمهوری اسلامی اسمی» را توجیه کنند باید تأمل بیشتری نمایند.
1- با پیروزی نسبی نیروهای انقلابی و منتقد دولت در انتخابات مجلس شورای اسلامی، این قاعده که از سال 1366 تاکنون مجالس پسا دولتها، با دولت همسو میشدند به هم خورد. دولت مستقر اولین دولتی است که نتوانست مجلس پس از خود را با خود همراه کند. نکتهای که در فهم این اتفاق باید بیشتر مورد کنکاش قرار گیرد، این است که دولت مستقر، توسعه را در دوری از انقلابیگری القا کرد و براین باور بود که گفتمان ضدحزباللهیهای رئیس دولت کارساز خواهد بود.
2- شکلگیری مجلس خنثی که هم در پیشبینی اصلاحطلبان (حجاریان) بود و هم مطلوب غرب، به وقوع نپیوست، بنابراین شعار «مرگ بر امریکا» همچنان جزئی از ماهیت نمایندگان مجلس خواهد بود. رأی اکثریت ملت نشان میدهد که توسعه اگر همراه با انفعال و تساهل در مقابل غرب باشد، مورد توجه ملت نخواهد بود.
3- رأی مردم نشان میدهد که فرایند تحقق وعدههای پسابرجامی دولت را جدی نگرفتهاند و یا اولویتهای دولت (مثل خرید هواپیما) مطلوب آنان نیست، بنابراین رأی ندادن به همسویان دولت پس از برجام باید مورد توجه دولت قرار گیرد و به جای هواپیما و مسائل مشابه باید سریعاً به سمت اشتغال و معیشت گام بردارد و موتور اقتصاد درونزا را روشن کند. اگر به این مهم توجه نشود، ممکن است موج معکوس ناامیدی از تدبیر و امید در سال 1396 شامل حال رئیس دولت هم بشود و همانطور که اولین مجلس ناهمسو با دولت مستقر شکل گرفت، ممکن است این استثنا درباره رئیس دولت هم اعمال شود. رأی به روحانی رأی ایدئولوژیک نبود، رأی سلبی به وضعیت اقتصادی موجود بود، بنابراین رأی غیر ایدئولوژیک به راحتی لیز خواهد خورد و با حمله به سپاه، نیروی انتظامی و... و قربانی کردن اجرای شریعت در پروسه عوامگرایی مدرن منسجم نخواهد شد.
4- پیروزی قاطع جامعه مدرسین در سراسر کشور در انتخابات خبرگان نیز نشان میدهد که فقهای تراز اول کشور همچنان محور هدایت و وعظ مردم هستند و رد و تأیید انگلستان تأثیری در اراده ملی ایرانیان ندارد.
5- انتظار ریاست اصلاحطلبان بر مجلس در سایه دولت روحانی نیز به سراب تبدیل شد و نهتنها به سراب تبدیل شد که ممکن است دوگانه عارف- لاریجانی هر دو در پایین مجلس بنشینند و فردی مانند حداد عادل به ریاست برسد که البته برای این موضوع قدری قضاوت زود است.
6- وضعیت سیاسی کشور نشان میدهد که روند تبعیت کشور از رأی تهران از 1388 متوقف شده است که میتواند از فاصله اقتصادی تهرانیها (البته نسبی) با بقیه مردم ایران یا تأثیر ضریب نفوذ ماهواره و سیاسی بودن تهران نسبت به بقیه کشور(که به صورت طبیعی مطالبات را متفاوت میکند) نام برد، بنابراین ناهمسویی کشور و تهران باید توسط حکومت، جامعهشناسان، علمای علم سیاست و اقتصاددانان مورد تحلیل قرار گیرد.
7- در این دوره تبلیغ سلبی غرب علیه کاندیدای مشخص یا تأیید طیف دیگر مشهود بود. تاکنون سابقه نداشته است دولتهای غربی از مردم ایران بخواهند به چه کسانی رأی ندهند. در حوزه ایجابی نیز حمایت جریانی وجود داشت اما حمایت فردی به جز یک مورد در سال 1388 وجود نداشته است. بنابراین ورود اینگونه غرب را باید متأثر از مطالبات یا انگاره ذهنی پسابرجامی آنان دانست که در ترجمه اجتماعی- سیاسی آن میتوان به واژه نفوذ رسید و دولت باید این مهم را در درون خود تحلیل کند.
8- بررسیهای غیررسمی نشان میدهد برای اولینبار در برخی مناطق مستضعفنشین کشور میزان رأی نزول کرده است. از آنجا که مستضعفین وارث اصلی انقلابند، این مسئله به معیشت آنان برمیگردد و از سوی دیگر نشان از لاغری طبقه اجتماعی کشور است. بنابراین اتاقهای فکر نظام و دولت باید صحت و سقم این مسئله را بررسی و چارهاندیشی نمایند.
9- اصلاحطلبان بدون عذرخواهی و بدون ارائه اسناد تقلب 1388، در این انتخابات یک گام به داخل نظام برداشتند و تلاش کردند به اعتمادسازی روی آورند، اما اقدامات فضای مجازی آنان در تخریب علمای تراز اول کم نبود، با این حال رفتار متفاوت آنان نسبت به گذشته قدری به کمکشان آمد. امید است با اصلاح واقعی و عمیق حوزه فکری خود و توضیح علنی درباره اقدامات 1388 مسیر مطمئنتری را در پیش رو داشته باشند.
1- در تاریخ انتخابات جمهوری اسلامی، 7 اسفند ایرانیان شاهد تجربه جدید و متفاوتی از گذشته بودند. برای نخستینبار در انتخابات مجلس شورای اسلامی مردم نامزدهایی را برای مجلس برگزیدند که در مجموع به جریان سیاسی منتقد دولت (اصولگرایان)تعلق دارند. اگر تاریخ گذشته را بنگریم درمییابیم که وقتی دولت چپ دهه 60 روی کار آمد مردم در انتخابات بعد مجالس سوم را با ترکیبی برگزیدند که همسو با دولت وقت بود. این اتفاق برای دولتهای بعد نیز رخ داد به طوری که مجالس چهارم و پنجم با دولت پنجم و ششم همسو بود؛ مجلس ششم با دولت هفتم و مجلس هشتم با دولت نهم.
اما در انتخابات 7 اسفند براساس اخبار رسمی و موثق، اکثریتی که مردم برای مجلس برگزیدند به جریان منتقد دولت تعلق دارد. این تجربه جدید بسیار مهم و قابل تأمل است و بیتردید نقش مهمی در تحولات آینده سیاسی کشور برجا خواهد گذاشت. بهطوری که این جدید بودن میتواند در انتخابات بعدی به نحو دیگری رخ دهد! همانطور که وقتی مجالس هفتم و نهم متفاوت از دولت وقت شکل گرفت نتیجه انتخابات ریاستجمهوری بعد نیز گونه دیگری رقم خورد.
2- نومحافظهکاران - که ائتلافی از الیگارشی و اصلاحطلبان است - در یک سال گذشته بسیار به نتایج سیاسی و انتخاباتی «برجام» امیدوار بودند و گمان میکردند با برنامهریزی میتوانند آنچه را که خود برد سیاسی تلقی میکنند محلی برای جلب افکار عمومی و جذب جامعه به سوی خود قرار دهند.
لذا با این تصور با تمام نیرو وارد عرصه انتخابات شدند تا مجلسی متشکل از همپیمانان الیگارشی و نومحافظهکاری را تشکیل دهند. آنها از تمام نمادها و نیروهای خود بهره بردند. از رسانههای خرد جدید مانند تلگرام و اینستاگرام گرفته تا رسانههای بینالمللی! همه را به استخدام گرفتند و معتقد بودند با این ائتلاف الیگارشیک، محال است شکست بخورند! اما نتیجه انتخابات سراسر کشور گونه دیگری رقم خورد.
به گونهای که اکنون به جای مجلس ششم به چیزی شبیه مجلس پنجم میاندیشند. یعنی جریانی که آمده بود به پشتوانه گفتمان ساختارشکن و با کمک رسانههای سلطه جهانی مجلس ششم بسازد امروز به مجلس پنجم هم قانع است! روز شنبه پس از انتخابات این حس شکست به اندازهای بود که نومحافظهکاران حتی نمیتوانستند آن را پنهان و آثار آن را از چهره پاک کنند.
3- واقعیت این است که نومحافظهکاران همانند جریان دوم خرداد به جای آنکه در پی شناخت دقیق و محقق ساختن مطالبات مردم برآیند، دست به مطالبهسازی کاذب زدند.
آنها تلاش کردند خواستههای خود را به عنوان خواستههای مردمی به آنان تحمیل کنند اما به هر حال هر خواستهای یک حس است که از واقعیت نشأت میگیرد. آن را که نمیتوان تغییر داد.
زمانی که مطالبات اقتصادی جامعه درباره برخورد با فساد اقتصادی، مبارزه با تورم، چارهاندیشی برای بیکاری و بسیاری از مسائل عینی روی زمین مانده است و نومحافظهکاران به آن توجهی نداشته و ندارند چگونه میتوانند انتظار داشته باشند مردم به آنان اعتماد کنند؟ درست است که در جامعه طبقات مختلف با مطالبات مختلف زندگی میکنند و طبقه لاغر اشراف و مرفه نیز در میان آنها هست که مطالبات دیگری دارند اما چنانکه این انتخابات نیز نشان داد مساله اکثریت جامعه چیزی است که در گفتمان نومحافظهکاران نیست. نومحافظهکاری ایدئولوژی و گفتمان اشرافیت و الیگارشی است که تلاش میکند با اجیر کردن سلبریتیها [چهرههای مشهور] و روشنفکران خریداریشده منافع الیگارشی را به عنوان منافع توده جا بزند! مطلبی که در یادداشت دیگری باید به آن پرداخت و در اینجا به آن اشاره میشود این است که جهان کالاییشده و پولزده امروز به قدری به ابتذال رسیده است که سلبریتیها و روشنفکران خریداریشده توسط الیگارشی میخواهند برای سرنوشت توده تعیین تکلیف کنند! درحالی که نسلهای پیشین آنان همسو با مردم و مستقل از الیگارشی بودند. به هر طریق مطالباتی که نومحافظهکاران تلاش کردند از طریق این وابستگان به خود به جامعه تحمیل کنند با هوشیاری اکثریت پس زده شد. زیرا شناخت نیازهای واقعی از نیازهای کاذب دشوار نیست. به هر حال همه اینها موجب میشود آنها در آینده وزن سیاسی خود را در کشور بشناسند و اسیر فضای مجازی نشوند. در این فضای مجازی و خبری، از جریان روشنفکر تا رسانههای وهابی طرفدار داعش و بهائیت نیز از آنان حمایت میکردند.
روزنامه رسالت
* نکته اول: برنده واقعی این انتخابات بی تردید نظام مقدس جمهوری اسلامی ، حضرت امام خامنه ای و مردم هستند و بازنده این میدان دشمنان این نظام مقدس و در صدر آن شیطان بزرگ و عناصر دلال و نفوذی شیطان در داخل بودند. غرب به ویژه آمریکا که روی پسا برجام بیش از حد حساب باز کرده بود، هم اینک خوب فهمیده که در مصاف به رهبری ایران در بازی دوقطبی سازی های کاذب قافیه را به کلی باخته است .
البته این موضوع در مورد برخی از دولتمردان خودمان که روی پسابرجام حساب های خاصی باز کرده بودند نیز صادق است * نکته دوم: مردم در این انتخابات نشان دادند که در وهله اول برایشان رضایت رهبری معظم انقلاب شرط است نه رضایت احزاب سیاسی و...
و در وهله ثانی با هیچ حزب و فردی عقد اخوت نبسته اند و میزان رضایتمندی مردم به نمایندگان به میزان کارآمدی و تعهد آنان به نظام و خدمت خالصانه به مردم و... بستگی دارد .
در این خصوص تعدادی از نمایندگان فعلی مجلس با عدم اقبال مردم در حوزه انتخابیه خود مواجه شده و از حضور در مجلس بعدی محروم شدند و این درس بسیار خوبی است به
کسانی که موفق به جلب اعتماد مردم برای حضور در مجلس دهم شده اند که از همین آغاز راه کمر خود را برای خدمت واقعی به مردم و انجام تکالیف نمایندگی خود در چار چوب قانون اساسی و تبعیت از منویات و انتظارات ولایت فقیه محکم بسته و از بازی های سیاسی فاصله بگیرند.
درس های مردم به نمایندگان طبعاً برای احزاب سیاسی نیز درس آموز است و به آنان تکلیف می کند که با هر سلیقه و گرایشی ، حضور در مجلس را برای خدمت بیشتر و
خالصانه تر به مردم و نظام مغتنم شمرده و به شدت از ورود در معرکه های هم آغوشی با بیگانگان فاصله بگیرند.
نامزدهای راه یافته به مجلس دهم باید بدانند که دشمنان مانند شیطان در کمین آنان نشسته اند تا با تحت تاثیر قرار دادن آنان زمینه نفوذ به نظام را فراهم نمایند.
علاوه بر موضوع نفوذ برای مردم بسیار مهم است که نمایندگان از لابی های ثروت و فساد اقتصادی و... فاصله بگیرند و مواظب باشند که دامن آنان به هیچ وجه به مفاسد اقتصادی و... آلوده نشود.
* نکته سوم: فرمان تشکیک در نتایج انتخابات از آمریکا صادر شد.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در اولین موضع گیری پیرامون انتخابات ایران اعلام کرد : « انتخابات ایران باید شفاف باشد. مردم ایران باید آزادانه عقاید خود را بیان کنند. »
درحالی فرمان تشکیک در نتایج انتخابات ایران از آمریکا صادر
می شود که روزنامه تایمز در تحلیلی نوشت : « پیروزی اصولگرایان در انتخابات ایران محرز است به نظر می رسد اصلاح طلبان از هم اکنون بازنده انتخابات روز جمعه خواهند بود. »
با این تفاسیر به نظر می رسد اولین واکنش کدخدا پذیران و فتنه گران نسبت به انتخابات قابل پیش بینی باشد.
* نکته چهارم: نتایج قم قطعی شد/ لاریجانی با هفتادهزار رای اختلاف دوم شد.
با توجه به آمارغیررسمی منتشره از شمارش آراء شهر قم از مجموع 464071 رای آقایان:
امیر آبادی با 225556 رای-لاریجانی با 162040 رای-ذوالنور با 143654رای به عنوان نمایندگان قطعی این شهر برگزیده شدند.
گفتنی است لاریجانی که در انتخابات پیشین مجلس، بابیش از 270 هزار رای نفر اول شده بود؛ در این دوره از انتخابات با کاهش 110هزار نفری آرائش به عنوان نفر دوم قم به مجلس راه یافت.
در انتخابات گذشته وی 65 درصد کل آرا را به خود اختصاص داد. ولی دراین انتخابات لاریجانی توانست 34 درصد کل آرا را به خود اختصاص دهد. این آرا را باید تحلیل کرد. باید دید مردم در داوری خود نسبت به ارزیابی انجام وظایف نمایندگان چه فکری می کنند و به آنها در دوری و نزدیکی به این وظایف چه نمره ای
می دهند؟
* نکته پنجم: درسی که حزب بنفش اعتدال از این انتخابات می آموزد
دولتمردان قبل از اتمام شمارش آراء به خوبی متوجه شده اند که ایجاد مجلس دولتی و انعقاد قراردادهای سری و به دور از چشم مردم و نمایندگان ، توهم و سرابی بیش نبوده است و ایجاد مجلس اصلاح طلب و اعتدالی از هم اکنون خوابی تعبیر ناشدنی و آرزویی دست نایافتنی است. طبعاً این عدم توفیق برای پسابرجامی ها، نامبارک است. دولتمردان که در آرزوهای خود از پسابرجام فرصتی برای ورود به میدان برجام 2 تا برجام 2020 ساخته بودند هم اینک چاره ای جز تمکین از اراده ملی و تبعیت از رهبری ندارند.
* نکته ششم : انتخابات 7 اسفند خلق حماسه ای دیگر از جنس 9 دی
این انتخابات برای فتنه گران هم حاوی صدها درس و حکمت انقلابی از جنس خلق حماسه 9 دی بود. بزرگترین پیام در این انتخابات برای اصحاب جمل و فتنه گران، تثبیت امنیت و اقتدار ملی بود. ترکیب منتخبین ملت به گونه ای است که اکثریت مجلس آینده نیز همچنان در اختیار سربازان ولایت و خادمان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خواهد بود که با تمام قوا از حریم "استقلال و ولایت" دفاع نموده و پاسدار آزادی ملت خواهند بود. این انتخابات پس از حماسه فراموش نشدنی 22 بهمن امسال برای خواص قابل پیش بینی بود. خواص واقعی که همواره در کوران حوادث پشت سر رهبری و مردم بوده اند پیام 22 بهمن را درک کرده بودند . حماسه 7 اسفند پیامی شفاف نیز برای حامیان غرب دارد و آن اینکه نقشه های آنان برای نفوذ با مشکلات بسیار جدی مواجه شده و از اصحاب جمل برای آنان کاری ساخته نیست.
روزنامه خراسان
مردم نجیب و فهیم ایران با رای هایشان دیگر بار با آرمان های بلند و مقدس شهیدان بیعت کردند وخونی تازه و حیات بخش در رگ های کشور و انقلاب و نظام جاری کردند تا ایران و ایرانی و همه دوستداران و چشم امید بستگان به این ملت و آب وخاک در اقصی نقاط جهان همچنان شاهد بالیدن و آبادانی و پیشرفت و تعالی این کهن مرز و بوم و مردم عزتمدارش باشند.