سلوک امام کاظم در بررسی ایران خبر؛

پدرش صاحب مکتب جعفری است و مادرش ستاره ای از اندلس!

کد مطلب: 60243
 
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۴۹
بیست و پنجمین روز از ماه رجب، سالروز شهادت امام موسی کاظم، است. او از صبر بسیار به کاظم یعنی فروبرنده خشم و صابر شهرت یافت و اوست که شیعیان او را به باب الحوائج می شناسند.
 
به گزارش ایران خبر،بیست و پنجمین روز از ماه رجب، سالروز شهادت امام موسی کاظم، است. او از صبر بسیار به  کاظم یعنی فروبرنده خشم  و صابر شهرت یافت و اوست که شیعیان او را به باب الحوائج می شناسند.

مادر امام موسی بن جعفر(ع)، حمیده اندلسیه از اشراف اعاجم بود وحضرت صادق(ع) درباره اش می فرمود:

حمیده از هر ناپاکی، پاکیزه است. او مانند شمش طلاست. پیوسته ملائکه از او حراست می کردند تا اینکه به سبب کرامتی که از سوی حق تعالی برای من و حجت بعد از من است، به دستم رسید.

*دیار و تبار و کنیه اش

حمیده دختر صاعد بربری ازدیار اندلس بود که با لقب لولوه از او یاد می شد بانویی با ورع و مورد اعتمادبود.

*بربر یعنی غیر یونانی!

بربر مردمی از ساکنان شمال غرب افریقا بودند و جمع این واژه برابر و برابره است. بربر از واژه یونانی باربار به معنی غیریونانی است.

مانند عجم به معنی غیر عرب. آتنی های غیر یونانی ها را بربر می گفتند; چنانکه درداستانهای ما غیر ایرانی را تور گرفته اند و عرب غیر عرب را عجم، غالبا تصورمی کنند که بربر یونانی به معنی وحشی است ولی تصور نمی رود چنین باشد زیرا درکتاب هرودوت می گوید: لاسدمونی ها (اهالی شبه جزیره پلوپونس) پارسی ها را به جای بربر خارجی گویند. لذا اینجا منطقی است که استنباط کنیم: آتنی ها جای خارجی بربر می گفتند. ابوالمنذر معتقد است که بربرها از فرزندان فاران بن عملیق اند وشرقی می گوید: بربر عملیق فرزند بلعم فرزند عامر فرزند اشلیخ فرزند لاوذ فرزند سام فرزند نوح است و برخی معتقدند: عملیق فرزند لاوذ فرزند سام فرزند نوح است.


و انس بن مالک از حضرت رسول(ص) حدیثی به این صورت نقل می کند: «... کان یقول تزوجوا فی نسائهم ...» با زنهای آنها ازدواج کنید.

*از بردگی تا همسری امام

عکاشه از امام باقر(ع) سؤال کرد چرا برای امام صادق(ع) همسری اختیار نمی کنید؟

او که به سن ازدواج رسیده است؟

امام باقر(ع) که در برابرش کیسه ای پول سربسته بود، فرمود: به زودی برده فروشی از اهل بربر می آید و در دارمیمون منزل می کند با این کیسه پول، همسری برایش انتخاب می کنم.

عکاشه می گوید مدتی گذشت تا آنکه ما روزی خدمت امام باقر(ع) رسیدیم. فرمود:

می خواهید شما را از آمدن برده فروشی که گفته بودم، آگاه سازم؟

بروید و با این کیسه پول از او کنیزی انتخاب کنید. ما نزد برده فروش آمدیم.

گفت: هر چه داشتم فروختم مگر دو دخترک بیمار که یکی از دیگری بهتر است. گفتیم:

آنها را بیاورید تا ببینیم، وقتی آورد یکی را انتخاب کردیم و قیمتش راپرسیدیم. گفت: به هفتاد اشرفی. گفتیم: او را به همین کیسه پول می خریم هر چه بود، ما نمی دانیم در آن چقدر است.

مردی که موهای سر و رویش سفید بود جلوتر آمد و گفت: باز کنید و بشمارید،برده فروش گفت: بازکنید ولی اگر از 70 اشرفی دو جو هم کمتر باشد، نمی فروشم.

پیرمرد گفت: نزدیک بیایید، ما نزدیکش رفتیم و مهر کیسه را باز کردیم واشرفی ها را شمردیم بی کم و زیاد، 70 اشرفی بود.

به این ترتیب نزد امام باقر(ع) آمدیم.

وی می گوید: امام باقر(ع) که قبلا ما را از این واقعه مطلع کرده بود، خدا راستایش کرد و به دختر فرمود: نامت چیست؟ گفت: حمیده، فرمود: حمیده باشی در دنیاو محموده باشی در آخرت. آیا دوشیزه هستی؟

گفت: آری.

برده فروش گاه نزد من می آمد، ولی خدا مردی را که سر و ریش سفیدی داشت، بر اومسلط می کرده. او چنان سیلی بر برده فروش می زد که از نزد من برمی خاست; چند بارنزد من نشست و پیرمرد هم چند بار به او سیلی زد.

امام رو به فرزندش کرد و فرمود: ای جعفر این دختر را نزد خود ببر و به این طریق بهترین شخص روی زمین یعنی موسی بن جعفر(ع) از او متولد شد.

*کودکی که پاسخگوی فقها بود

امام موسی کاظم(ع) هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابوحنیفه از او مسئله می‌پرسیدند و کسب علم می‌کردند بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق (ع) در سن 20 سالگی به امامت رسید و 35 سال رهبری و ولایت شیعیان را برعهده داشت و سرانجام در 25 رجب سال 183 هجری قمری، در سن 55 سالگی به‏ وسیله زهری که در زندان "سندی بن شاهک" به دستور هارون ‏الرشید به آن حضرت خورانیده شد به شها‌دت رسید.

* تاکید امام بر لذت بردن در زندگی

امام کاظم می فرمایند: «إِجْتَهِدُوا فى أَنْ یَکُونَ زَمانُکُمْ أَرْبَعَ ساعات:ساعَةً لِمُناجاةِ اللهِ، وَساعَةً لاَِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الاِْخْوانِ والثِّقاةِ الَّذینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَیُخَلِّصُونَ لَکُمْ فِى الْباطِنِ، وَساعَةً تَخْلُونَ فیها لِلَذّاتِکُمْ فى غَیْرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَةِ تَقْدِروُنَ عَلَى الثَّلاثِ ساعات.»

بکوشید که اوقات شبانه روزى شما چهار قسمت باشد:1 ـ قسمتى براى مناجات با خدا، 2 ـ قسمتى براى تهیّه معاش، 3 ـ قسمتى براى معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد که عیب هاى شما را به شما می فهمانند و در دل به شما اخلاص مى ورزند، 4 ـ و قسمتى را هم در آن خلوت می کنید براى درک لذّت هاى حلال و تفریحات سالم و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجامِ وظایف آن سه قسمت دیگر توانا می شوید.


روش های محبت آمیز در روابط فردی و اجتماعی

الگوپذیری از امام موسی کاظم (ع) با جاری ساختن مهر و محبت در روابط خانوادگی و اجتماعی بسیاری از دشمنی‌‌ها و کدورات‌ها را از بین می برد. یکی از صفات برجسته امام موسی کاظم (ع) صبر و بردباری بود. به همین جهت ایشان به کاظم یعنی کسی که خشم خود را فرو می برد لقب گرفتند. ایشان با صبر و شکیبایی خود از بسیاری از خطاها و اشتباهات دیگران چشم‌پوشی می کردند و همین عامل باعث جذب افراد به ایشان می شد.

فردی بر اثر جهل و نادانی، امام موسی کاظم (ع) را مورد اهانت قرار داد. یاران ایشان خواستند آن فرد را تنبیه کنند اما امام مانع کار آنها شد. بعد از مدتی امام موسی کاظم (ع) به سراغ آن مرد رفت و او را در مزرعه‌اش یافت. امام موسی کاظم (ع) به آن مرد گفتند: انتظار داری چقدر از این مزرعه درآمد داشته باشی. او گفت: 100 درهم. امام موسی کاظم (ع) به او 200 درهم دادند و گفتند: 100 درهم به خاطر انتظارت و 100 درهم دیگر را صرف زندگی خود و خانواده‌ات کن.

این عمل بزرگوارانه امام موسی کاظم (ع) تحولی در آن مرد بوجود آورد. به طوری که او از مریدان و ثناگویان آن حضرت شد. متأسفانه امروزه بسیاری از افراد در اثر فشارهای زندگی کم‌طاقت شده‌اند. این امر باعث می شود آنها به سرعت تحریک‌پذیر و عصبانی شوند. عصبانیت با برهم زدن آرامش روی فرد، او را به انواع بیماری های جسمی و روانی مبتلا می کنند. علاوه بر این روابط خانوادگی و اجتماعی او را خدشه‌دار می سازد. با کمی گذشت و شکیبایی بسیاری از اختلافات خانوادگی و کدورت ها برطرف می شود. بردباری کدورت ها را کم‌رنگ کرده و موجب افزایش مهر و محبت بین افراد می شود.
*همسران

 فاطمه بنت على و نجمه همسران امام موسی کاظم بودند که نجمه  به افتخار مادری امام رضا هم نائل آمد.
 

*37 فرزند امام 

درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یكى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت كه 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.

 
الف)   پسران‏  

1. امام على بن موسى الرضا(ع).2. ابراهیم.3. عباس.4. قاسم.5. اسماعیل.6. جعفر.7. هارون.8. حسن.9. احمد.  10.محمد.11. حمزه.12. عبداللّه.13. اسحاق.14. عبیداللّه.15. زید.16. حسین.17. فضل.18. سلیمان.

 ب) دختران 

1. فاطمه كبرى.2. فاطمه صغرى.3. رقیّه.4. حكیمه.5. ام ابیها.6. رقیّه صغرى.7. كلثوم.8. ام جعفر.9. لبابه.10. زینب. 11.خدیجه.12. علیّه.13. آمنه.14. حسنه.15. بریهه.16. عائشه.17. ام سلمه.18. میمونه.19. ام كلثوم.

*زندانی ای که زندانبان مریدش شد

هارون حضرت امام را از مدینه دستگیر نموده به طرف بصره فرستاد. امام هفتم علیه السّلام مدت یک سال در آنجا زندانی بود. عیسی بن جعفر که مسئول زندان بود، به هارون گزارش داد که امام همیشه مشغول عبادت و راز و نیاز با خدا است و نسبت به کسی نفرین نمی کند، و تقاضا کرد که کسی را برای تحویل گرفتن موسی بن جعفر بفرست و الّا من آزادش می کنم. 

از دعاهای امام در گوشه ی زندان این دعا بود: «اللّهُمَّ اِنَّکَ تَعلَمُ اِنِّی کُنتُ اَسئَلُکَ اِن تُفرِغَنی لِعِبادَتِکَ اَللّهُمَّ وَ قَد فَعَلتُ فَلَکَ الحَمدُ؛ خداوندا! تو می دانی که من از تو تقاضا کرده بودم، مرا در گوشه ای خلوت قرار دهی تا مشغول عبادت باشم، تو تقاضای مرا برآوردی، تو را سپاس می گویم.» 

مأموری فرستاده شد تا موسی بن جعفر را از عیسی بن جعفر تحویل گرفته به بغداد ببرد تا در زندان فضل بن ربیع تحت نظر باشد. امام مدتی طولانی در آنجا بود. فضل مأمور شد امام را به قتل برساند، اما او امتثال نکرد. آنگاه هارون به فضل بن ربیع دستور داد تا حضرت را به فضل بن یحیی برمکی تحویل دهد و مدتی در منزل یحیی تحت نظر و مراقبت بود. فضل بن یحیی که از امام جز عبادت و روزه ندید، در امر امام علیه السّلام توسعه داد. تا اینکه این خبر به هارون رسید و فضل را از محبت نسبت به امام منع نموده و دستور کشتن ایشان را داد، اما فضل به چنین کاری اقدام نکرد و در نتیجه به خاطر محبت به امام مجازات شد. 

در مورد امام آمده است: لا یَزالُ یَنتَقِلُ مِن سِجنٍ اِلَی سِجن؛ آن حضرت همواره از زندانی به زندان دیگر منتقل می شد. تا اینکه امام مظلوم به زندان مخوف و تاریک سِندی بن شاهک ملعون منتقل شده تحت شکنجه قرار گرفت.
 


*شهادت امام  صبر

سرانجام هارون به تنگ آمد، چون می دید روز به روز بر عظمت امام افزوده می شود و شیعیان بسیاری از او پیروی کرده و به امامت او اعتقاد پیدا می کنند. خلیفه عباسی احساس خطر کرد و تصمیم بر مسموم کردن آن حضرت گرفت. مقداری خرما طلب نموده چند عدد از آنها را خورد و بقیه را مسموم کرده و برای امام فرستاد و خادم را مأمور کرد که حتما به آن حضرت بخوراند، خادم خرما را برای امام برد و پیام هارون را ابلاغ کرد. امام نیز چند دانه از آن خرما را خوردند، اما سِندی گفت: بیشتر بخورید، امام فرمود: همین مقدار برای مأموریت تو کافی است. امام بعد از مسمومیت، سه روز در بستر شهادت قرار گرفته و شهید شد. سِندی برای ظاهر سازی چند نفر قاضی و افراد عادل را احضار کرد تا گواهی دهند بر اینکه امام ناراحتی مزاج ندارد. 

امام متوجه شده به آنها فرمود: گواهی ندهید زیرا که من سه روز است مسموم شده ام و بر اثر همین سم از دنیا می روم. بعد از شهادت امام، جنازه ی حضرتش را روی تابوت نهاده و از زندان بیرون آوردند، شخصی پیشاپیش جنازه فریاد می زد: هذا اِمامُ الرَّفَضَة فَاعرِفُوهُ؛ این امام رافضیان است پس او را بشناسید. جنازه ی امام را روی پل بغداد گذاشتند و به مردم اعلام نمودند بیایند، ملاحظه کنند که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفته و اثر جراحت در بدنش دیده نمی شود. یکی از شیعیان گفت: امام مرده و زنده ندارد، من از شخص امام جریان را سؤال می کنم، او نزدیک جنازه آمده عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! تو راستگو و پدرت راستگو است، به ما خبر بده که آیا تو را کشته اند یا خود از دنیا رفته ای؟ امام لب به سخن گشود و سه بار فرمود: قَتلاً، قَتلاً، قَتلاً، مرا کشته اند.

جنازه امام را به محل نگهبانان آوردند، مردم نیز اجتماع کردند و جنازه را با احترام تا قبرستان قریش تشییع نمودند. 

ایشان را در مكانی به نام مقابر  قریش در بغداد  كه هم اكنون به «كاظمین» معروف است، دفن کردند.