۳
 
کد مطلب: 53731
 
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۴۱
امروزه دیگر کمتر دختر و پسری یافت می شود که برای حفظ و نگهداری از زندگی مشترک خود با راهکار "سوختن و ساختن" کنار بیاید. خصوصا این رفتار در جوانان دهه هفتاد به شدت کاهش یافته زیرا آستانه تحمل سختی برای آنها خیلی پایین است.
ایران خبر- امروزه دیگر کمتر دختر و پسری یافت می شود که برای حفظ و نگهداری از زندگی مشترک خود با راهکار "سوختن و ساختن" کنار بیاید. خصوصا این رفتار در جوانان دهه هفتاد به شدت کاهش یافته زیرا آستانه تحمل سختی برای آنها خیلی پایین است.

زمانی که زوج ها درخواست طلاق داشتند بیشتر از سه عامل اقتصادی، اعتیاد و عدم رضایت از روابط زناشویی نام برده می شد. اما اکنون با تربیت غلط برخی از پدر و مادرها باید اخلاق ناپسند و خودخواهی فرزندان را نیز به عوامل بالا اضافه کرد.
فرزندانی که با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی موجود در جامعه در خانواده های مرفه رشد و تربیت یافته اند و پدر و مادرهای هیچ گونه محبت مادی و معنوی را از آنها دریغ نکرده اند. با تغییر در تربیت فرزندان و تغییر سبک و سیاق زندگی ها دیگر در کمتر خانواده ای پدر سالاری و مادر سالاری دیده می شود بلکه امروزه فقط فرزند سالاری آن هم دردانه فرزند در خانواده ها حکمفرمایی می کند.
فرزند سالاری تا حدی گسترش یافته و در خانواده ها رخنه کرده که برخی از والدین اجازه داشتن فرزند دیگر را هم ندارند و سعی و تلاش خود را برای تربیت دردانه خود می گذارند. واضح است با چنین روش های تربیتی که برخی از پدر ومادرها دارند در نهایت یک فرزند پرادعا، خودخواه، پرتوقع وارد اجتماع می کنند اجتماعی که شاید با رفتار و الگوهای فرزند آنها کاملا در تضاد و تناقض باشد.

خانواده هایی که فرزند سالاری حرف اول و آخر تصمیم گیری ها را می گیرد و فرزند چه دختر باشد چه پسر خود را سالار می داند و وقتی از خانواده فاصله می گیرد و وارد اجتماع می شود می خواهد برای همگان سالاری کند. حالا خودتان قضاوت کنید اینگونه فرزندان بعد از ازدواج می توانند زوج های خوشبختی باشند؟

هیچ شکی وجود ندارد که فرزندان دهه هفتاد نسبت به دهه های گذشته تمایل زیادی به فردگرایی دارند و از جمع گرایی دوری می کنند. در برخی از خانواده ها شاید گریز از جمع گرایی و بودن در محافل خانوادگی به دلایل اقتصادی مربوط باشد. اما فرزندان بسیاری از خانواده های مرفه زندگی مجردی و تفریحات مجردی را به جمع های خانوادگی و فامیلی ترجیح می دهند و کم کم فاصله خود را از خانواده زیاد می کنند و خود را از همراهی و حمایت خانواده محروم می کنند و ترجیح می دهند با تفکرات و ایده های خود تجربه های خوب، بد، سخت و راحت زندگی را کسب کنند.
جوانان دهه هفتاد فکر، عقیده، سبک زندگی، نوع روابط اجتماعی شان با دهه های گذشته بسیار متفاوت و تغییر پیدا کرده است. یک دختر دهه هفتاد دیگر همانند دختر دهه پنجاه فکر نمی کند که برای حفظ زندگی مشترک باید "بسوزد و بسازد". برخی جوانان این دهه چه دختر و چه پسر تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند از خواسته های خود بگذرند و گذشت و فداکاری برای آنها جزو واژه های قدیمی و به اصطلاح "املی" به حساب می آید. زیرا بر این باورند که وقتی زوج ها با یکدیگر سازگاری ندارند طلاق می گیرند دوام آوردن در زندگی مشترک و نگهداری از آن دیگر مد نیست!
زندگی های زوج های امروزی برای پسران اینگونه تعریف شده است؛ وابستگی بسیار زیاد مالی به خانواده شان، بی مسئولیتی، تنبلی، خوش گذرانی های دوران مجردی و برای دختران زندگی مشترک اینگونه تداعی شده است؛ خیال پردازی و رویا پروری، توقعات بسیار بالای مالی از همسر، گذراند وقت در مزون و سالن های آرایش، عدم علاقه به کار بیرون منزل، عدم آشنایی با مسئولیت های زندگی مشترک.

بنابریان خیلی عادی و طبیعی است که چنین دختر و پسری نمی توانند زندگی مشترک خوب و پایداری در کنار یکدیگر داشته باشند زیرا در تفکرات رویایی هر یک از آنها سختی کشیدن و تحمل آن تعریفی نشده و درکی از همراهی با همسر، مهارت های زندگی، اصول اولیه زندگی مشترک، و ابتدایی ترین امور زندگی را ندارند. پس چه توقعی وجود دارد که زندگی دوام بیاورد!
 
در گذشته نه چندان دور معیارهای انتخاب همسر متناسب بودن سن آنها، میزان تحصیلات، یکسان بودن سطح اقتصادی و اجتماعی خانواده ها، میزان اعتقادات خانواده ها مد نظر بود اما در این دوره تمامی این معیارها ارزش خود را از دست داده است و معیار انتخاب صرفا مادیات و ظاهر زیبا شده است. در جامعه امروزی مدل موبایل و وسیله نقلیه شخصی، محل زندگی، تیپ و ظاهر افراد حرف اول را در انتخاب همسر می زند. با این اوصاف هیچ جای تعجبی ندارد که آمار طلاق روز به روز افزایش یابد چرا که مناسبات فرهنگی جای خود را به مناسبات ظاهری داده است.
یکی دیگر از روش های همسرگزینی در گذشته انتخاب از سوی خانواده و معرفی فردی از سمت دوست و یا آشنا بود، اما امروزه جوانان همسرخود را در دانشگاه، مهمانی، خیابان و بدتر از همه فضای مجازی انتخاب می کنند و بدون هیچ آگاهی و شناختی بزگ ترین و مهم ترین تصمیم زندگی خود را می گیرند یعنی انتخاب اشتباه برای ازدواج! این انتخاب اشتباه هم بر می گردد به نداشتن صبر و تحمل دختر و پسر برای شناخت بیشتر. این مورد هم یکی از رایج ترین عوامل طلاق و جدایی بین جوانان شده است.
 
کلام آخر؛
با توجه به موارد گفته شده لازم و واجب است که در دوره های دبیرستان برای دختر و پسر آموزش و مهارت های زندگی مشترک در نظر گرفته شود. شاید از طریق آموزش هایی خارج از تربیت خانواده برخی از این جوانان بدانند که هیچ کس حق آنها را پایمال نکرده است. باید با آموزش های درست وظایف و مسئولیت ها برای دختر و پسر مشخص و تعریف شود تا بتوانند با تصمیم گیری درست زندگی مشترک را آغاز کنند و دچار مشکل و در نهایت طلاق و جدایی نشوند.
 
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۴-۱۱-۱۸ ۱۲:۰۶:۳۸
واقعا برای ازدواج فقط پول پول پول و هیچ معیار شده
 
ثریا
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۴-۱۱-۱۹ ۰۸:۳۸:۴۳
شاید فهم دهه هفتادی ها بیشتر باشه
 
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۴-۱۱-۱۹ ۲۳:۴۹:۲۰
شاید و باید نداریم.

این تربیت نسل جدید هستش که باعث شده اینگونه رفتار کنند.
تهاجم فرهنگی، آموزش های غلط، تغییر دیدگاه خانواده ها، و کلی موارد دیگر باعث شده که پول بشه معیار اول ازدواج.

یادمه یه داستانی شنیدم که گفتنی است: یه دختری دو خواستگار داشت، اولی همه چیز تمام ولی بی پول، دومی پولدار ولی خراب.
نظر پدر دختر جالب بود: انشاءالله که نفر دومی اصلاح میشود، و نظر پدر به نفر دوم (پولدار) بوده است.