صدا و سيماي تغافل‎

حسين نوراني‌نژاد
کد مطلب: 21805
 
تاریخ انتشار : دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۵۰
ساعت‌هاي طولاني، چشم و دل ملتي پشت در جلسات كنفدراسيون فوتبال آسيا بود كه آيا ايران حقي كه داور از او گرفته بود را از راهي ديگر باز پس مي‌گيرد يا نه.
صدا و سيماي تغافل‎
 
هر از چندي اتفاقي مي‌افتد كه مفاهيم «ملت» و «ميهن» در ذهن ما پررنگ‌تر مي‌شود. اتفاق‌هايي از جنس هيجان كه به طرز غريب و البته به عادت در آمده‌اي، صدا و سيما از آنها عقب است. يكي از اين موارد از شنبه شب شروع و تا ظهر ديروز يكشنبه ادامه يافت. فدراسيون فوتبال ايران به حضور بازيكن دوپينگي تيم فوتبال عراق اعتراض كرده بود و ساعت‌هاي طولاني، چشم و دل ملتي پشت در جلسات كنفدراسيون فوتبال آسيا بود كه آيا ايران حقي كه داور از او گرفته بود را از راهي ديگر باز پس مي‌گيرد يا نه. شبكه‌هاي اجتماعي پر بود از پيگيري لحظه به لحظه اين خبر. بسياري نخوابيدند و برخي يك چشمي چرتي مي‌زدند و در حالي كه خواب فوتبال مي‌ديدند، مي‌پريدند و با گوشي موبايل يا لپ‌تاپ آخرين خبرها را مرور مي‌كردند. اين هيجان محدود به فوتبالي‌هاي تمام عيار نبود، زن خانه‌دار و مرد كارمند غيرفوتبالي هم درباره اين خبر خاص، پيگير و پراسترس بود. خبر زياد بود، شايعه پشت شايعه، خبر پشت خبر، دلهره‌ها كماكان جاري و در اين ميان عكس آخرين اينستاگرام و خبرهاي ارسالي بازيكن‌ها از سيدني استراليا دست به دست مي‌شد. اما صدا و سيما همچون روال معمولش، نه مفهوم دغدغه مردم سرش مي‌شد و نه حتي ارزش خبري را در اخبارش رعايت مي‌كرد. ساعت حدود ١١:٠٥ صبح يكشنبه بود كه خبر قطعي در خبرگزاري‌هاي داخلي آمد. ساعت ١١:١٥ شبكه خبر اخبار كوتاه ورزشي داشت و به ترتيب از كشتي و تنيس و جام حذفي انگليس و اسپانيا و ايتاليا و اسكي خبر داد، اما لام تا كام از موضوعي كه ميليون‌ها نفر دنبال خبرش بودند، چيزي نگفت. مردم هم البته كار خودشان را مي‌كردند. آنها ضمن خبررساني، تحليل چاشني پيام‌هاي‌شان مي‌كردند. ياد كرسي‌هاي ازدست رفته در كنفدراسيون فوتبال آسيا، ياد صفايي فراهاني كه يك زمان برشي در ‌اي اف سي و فيفا داشت، ياد احمدي‌نژاد و تيم هنرمندش در از دست دادن كرسي‌ها، ياد محمد علي‌آبادي و علي سعيدلو كه مديريت ‌شان نقش بزرگي در بي پناهي فوتبال ايران در عرصه بين المللي داشت و خلاصه مردم بي‌اعتنا به صدا و سيمايي كه به جا ماندن و تغافلش از همه اين نوع هيجان‌هاي ملي عادت كرده‌اند، خبرها را از سايت‌هاي خارجي و منابعي كه احيانا به ايراني‌هاي سيدني ختم مي‌شد و خبرنگاران اعزامي و هر سر نخ ديگري، پيدا كرده و تحليل مي‌كردند. اين را ديگر فهميده‌ايم كه صدا و سيما و كلا نگاهي كنترلي از بروز هر نوع هيجان ملي برنامه‌ريزي نشده توسط خودشان نگراني دارند. اما نكته اين است كه جامعه خودش را با اين وضعيت تطبيق داده و عادت كرده كه آنانكه براي اين كارها بودجه‌هاي كلان و مسووليت دارند، در كوچه علي‌چپ بمانند و خودش از هر راهي كه شده به خبر و آگاهي برسد و هر زمان كه پيش آمد از خلال اين هيجان‌ها ياد مليت و وطن و هموطن كند و با هم پيوسته‌تر شود.
*روزنامه اعتماد