کد مطلب: 13995
 
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۲۱
در بهار امسال، 4392 نفر در حوادث رانندگي در ايران کشته شدند تا ميانگين روزانه 47 کشته در حوادث رانندگي – يعني بيش از تلفات سقوط هواپيما در روز يکشنبه – ثبت شود.
حادثه، هم از آسمان مي‌بارد هم از زمين
 
حميدرضا شکوهي در سرمقاله مردم‌سالاری نوشت:

روز يکشنبه باز هم شاهد سقوط هواپيماي ديگري در کشورمان بوديم که پس از چند سالي که خبري از سقوط هواپيما نبود، توجه همگان را به خود جلب کرد. اصولا خبر سقوط هواپيما، خبري مهم است شايد به اين دليل که هيچ هواپيمايي براي سقوط کردن ساخته نمي شود. کشته شدن حدود 40 نفر در حادثه هوايي اخير تهران و زخمي شدن نزديک به 10 نفر ديگر، قطعا اتفاق تلخي است که نمي توان با بي تفاوتي از کنار آن عبور کرد؛ هر چند که اين بار تعداد تلفات به دليل کوچک بودن هواپيما کمتر بوده است. طبيعي است که رسانه ها به طور گسترده اين خبر را پوشش دهند و خواستار رفع مشکلات موجود در ناوگان هوايي کشور براي جلوگيري از تکرار اين گونه حوادث باشند؛ کما اينکه من نيز در سالهاي گذشته و در مورد حوادث هوايي مشابه، بارها در اين مورد مطالبي نوشته ام. ضمن ابراز همدردي با خانواده قربانيان حادثه هوايي تهران که قطعا خانواده هاي فراواني را عزادار کرده که پدر، مادر، فرزند يا خواهر و برادر خود را در اين سانحه از دست داده اند، لازم مي دانم توجه مسئولان را به تلفات حوادث رانندگي در ايران هم جلب کنم که قابل مقايسه با تلفات حوادث هوايي نيست اما معمولا در سايه حوادث هوايي قرار مي گيرد. اگر در حادثه هوايي اخير تهران، متاسفانه حدود 40 نفر جان خود را از دست دادند و دهها خانواده داغدار شدند، در سال گذشته، نزديک به 20 هزار نفر در حوادث رانندگي جان خود را از دست دادند اما کسي به اين موضوع بهاي چنداني نداد؛ حتي خيلي از رسانه ها.

در بهار امسال، 4392 نفر در حوادث رانندگي در ايران کشته شدند تا ميانگين روزانه 47 کشته در حوادث رانندگي – يعني بيش از تلفات سقوط هواپيما در روز يکشنبه – ثبت شود. به اين تلفات، تعداد 80 هزار نفر مصدوم حوادث رانندگي در بهار امسال را اضافه کنيد که پايشان به پزشکي قانوني کشيده و اين بدين معناست که جراحت جدي تري داشته اند و قاعدتا حاصل اين حوادث رانندگي، حداقل صدها نفر از افرادي هستند که با جراحاتي همچون قطع عضو، قطع نخاع يا آسيبهاي ديگري که در تمام عمر گريبانگير آنها خواهد بود دست به گريبان مي شوند. به قولي، تعداد تلفات حوادث رانندگي در ايران با تلفات حملات رژيم صهيونيستي به غزه در يک ماه اخير تقريبا برابري مي کند. اين حوادث رانندگي و تلفات گسترده ناشي از آن که ايران را در صدر کشورهاي داراي اينگونه تلفات قرار داده ناشي از مجموعه اي از عوامل، از راهها و جاده هاي غيراستاندارد تا خودروهاي فاقد تجهيزات ايمني کافي است که با لابي خودروسازان، توليد آنها همچنان ادامه دارد . کسي هم پاسخگوي اين حوادث نيست. طبيعتا بايد مسئولان در قبال سقوط حتي يک فروند هواپيما هم پاسخگو باشند و نوشته من نافي اهميت حادثه سقوط هواپيما نيست. اما اين بدين معنا هم نيست که تلفات سنگين حوادث رانندگي جاده اي را به فراموشي بسپاريم و ابعاد اين حوادث به لطف لابي برخي خودروسازان و عدم توجه برخي مسئولان مربوطه در نهادهاي مختلف، همواره پنهان باقي بماند.

حالا به اين همه تلفات لحظه اي حوادث جاده اي و هوايي، اضافه کنيد مسايلي را که به مرور زمان، جان مردم ما را مي گيرد. بنزين هاي توليدي در مجتمع هاي پتروشيمي که زماني مسيري براي دور زدن تحريمها معرفي مي شد و دست اندرکاران توليد آن مورد تقدير رييس دولت قبل قرار مي گرفتند، حالا سرطانزا بودنشان اثبات شده است؛ همچون پارازيتهاي روي امواج ماهواره که درباره مضرات آن بارها گفته و نوشته شده اما کسي توضيحي قانع کننده نداده که چرا همچنان جريان پارازيتها ادامه دارد. لبنيات آلوده که زماني تصور مي شد فقط وايتکس به آن اضافه مي کنند، به تازگي روشن شده که روغن پالم هم که غيرمجاز است به آن اضافه مي‌شود و شرکتهاي توليدکننده لبنيات يکي پس از ديگري در حال پيامک فرستادن به مردم هستند که ما روغن پالم به توليداتمان اضافه نمي کنيم و مردم مانده اند که پس اين مواد غيرمجاز را کدام شرکتها به کار مي برند؟ به اين فهرست مي توان باز هم اضافه کرد اما به همين بسنده مي کنم... در اين ميان، بيچاره مردمي هستند که حوادث، هم از آسمان بر آنها مي بارد و هم از زمين.