کد مطلب: 114289
 
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۲۷
این داستان خانواده‌ای نظامی است که با رفتن مادر به عملیاتی آنها به دنبال راهی بودند تا بتوانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند . کتاب خواندن و ضبط آنها و فرستادن دی وی دی باعث شد تا مادر بعد از کشته شدن در جنگ همچنان در یاد دخترش کریستین جاودانه بماند.
 

به گزارش ایران خبر، این داستان خانواده‌ای نظامی است که با رفتن مادر به عملیاتی آنها به دنبال راهی بودند تا بتوانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند . کتاب خواندن و ضبط آنها و فرستادن دی وی دی باعث شد تا مادر بعد از مرگش همچنان در یاد دخترش کریستین جاودانه بماند.

وقتی بسته‌ای به چونگ می‌رسید، او و دختر 3 ساله‌اش کریستین با هیجان بسته را باز می‌کردند تا ببینند مادر این بار چه چیزی برای آنها فرستاده است. او معمولاً فیلمی از خودش ضبط می‌کرد و برای آنها می‌فرستاد تا احساس دلتنگی کمتری داشته باشند.
او و همسرش فلورانس، نخستین بار در مرکز پزشکی نیروی دریایی با هم ملاقات کردند و پس از آشنایی با هم ازدواج کردند. آنها به‌دلیل شغل‌شان به نقاط مختلف جهان اعزام می‌شدند و زندگی پرچالشی را پشت سر می‌گذاشتند. وقتی کریستین به دنیا آمد، دنیای آنها تغییر کرد. فلورانس احساس می‌کرد که حالا علاوه بر کار باید مراقب دخترش هم باشد و این باعث شد تا تلاشش را دو برابر کند. زندگی ادامه داشت تا اینکه فلورانس برای عملیاتی اعزام شد. اما او نگران دوری از خانواده‌اش بود. او نمی‌دانست چگونه با خانواده‌اش در ارتباط باشد. او فهمید که مؤسسه‌ای غیرانتفاعی در ارتش شکل گرفته تا پدر و مادرهایی که در ارتش خدمت می‌کنند برای فرزندان‌شان کتاب بخوانند و آنها دی‌وی‌دی را برای خانواده‌هایشان می‌فرستادند تا دلتنگی را کاهش بدهند. فلورانس به عنوان نخستین کتاب، سیندرلا را برای دختر کوچک 3 ساله‌اش انتخاب کرد. وقتی در خانه پدر دی‌وی‌دی را در دستگاه گذاشت و کریستین عکس مادرش را در صفحه تلویزیون دید، فریاد زد «مامان» و بسرعت به طرف تلویزیون دوید و عکس مادرش را بوسید.
او در یکی از پایگاه‌های نظامی ارتش امریکا مستقر بود و کارش سازماندهی تدارکات در ایستگاه پزشکی جدید ارتش برای نظامیان و غیرنظامیان بود. این مادر به نوبت برای دخترش کتاب می‌خواند و دی‌وی‌دی را برای دخترش می‌فرستاد تا او بداند مادرش در جایی در جهان به یادش است. این دی وی دی‌ها باعث شد تا کریستین هر بار بیشتر مادر را ببیند و برخی از دی وی دی‌ها را چند بار در روز تماشا کند و دوری مادر را راحت‌تر تحمل کند. این کتاب خواندن‌ها باعث شد تا کریستین هر بار دلتنگ مادرش می‌شد، از پدرش بخواهد یکی از دی وی دی‌ها را برای او بگذارد تا او با دیدن مادر و شنیدن صدایش آرام شود. این باعث شد تا وقتی فلورانس به خانه برگردد، کریستین این دختر کوچک گریه نکند و براحتی بغل مادرش برود. اما مدتی بعد و در عملیاتی نیروهای دشمن به فلورانس و دو همراهش حمله کرده و آنها را می‌کشند. وقتی این خبر ناراحت‌کننده به اطلاع خانواده‌اش رسید، کریستین با چشم‌هایی پر از اشک در آغوش پدر رفت و گفت «یعنی مامان دیگر پیش‌مان نمی‌آید؟ یعنی دیگر هیچ وقت مامان را نمی‌بینم؟» پدر جواب داد: «نه، مامان الان فرشته‌ای است که از آسمان مراقبمان است.» فلورانس در زمان مرگ 35 سال داشت. چند هفته پس از مرگ او، آخرین دی‌وی‌دی به دست خانواده‌اش می‌رسد. پدر توان دیدن دی‌وی‌دی را نداشت. اما بالاخره جسارت به خرج داد و دی‌وی‌دی را در دستگاه  گذاشت. اما متأسفانه مشخص شد که دی‌وی‌دی در مسیر خراب شده و فقط صفحه‌ای سفید را نشان می‌دهد. آه از نهاد پدر و دختر بلند شد که کاش دی‌وی‌دی خراب نبود و آنها می‌توانستند باز مادر را ببینند.
حالا چند سال از مرگ مادر می‌گذرد و هر بار که کریستین کنار مزار مادر می‌رود یا برای دیدن او احساس دلتنگی می‌کند، سراغ دی‌وی‌دی کتاب‌ها می‌رود و مادرش را می‌بیند و صدای او را می‌شنود. او به همه می‌گوید این بهترین هدیه‌ای بود که مادرم می‌توانست برای من به جای بگذارد. او همیشه همراه من است و تا ابد در قلبم می‌ماند.

منبع : ایران آنلاین