کد مطلب: 109631
 
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۳۶
شاگرد امام خمینی گفت: وقتی که آیت‌الله خامنه‌ای رهبر شدند ما خدمت ایشان رفتیم و تبریک گفتیم و من به ایشان گفتم شما از نوادگان میرداماد هستید بعد گفتند "من افتخار می‌کنم که از میردامادی‌ها هستم.
 

به گزارش ایران خبر، نام خانوادگی وی میردامادی است و نسبش به سادات میردامادی اصفهان و نجف‌آباد می‌رسد، همین نسبت موجب شد تا کتاب «فقیه آزاده» را در شرح احوال آیت‌الله میرزا هاشم میردامادی نجف آبادی بنویسد؛ شخصیتی مبارز و مفسر که جد مادری رهبر معظم انقلاب است.

برای مصاحبه با این شاگرد امام خمینی و آیت‌الله بروجردی به حسینیه همدانی‌های تهران رفتیم. حسینیه‌ای که شب‌های قدر هزاران نفر در آن به احیا می‌نشینند تا از محضر شیخ حسین انصاریان استفاده کنند.

آیت‌الله سید باقر میردامادی متولد 1315 است. دروس مقدماتی و سطح را در اصفهان در محضر اساتیدی همچون حاج آقا رحیم ارباب گذراند و در سال 1330 به قم آمد تا از محضر اساتیدی همچون آیت‌الله بروجردی، امام خمینی، مرعشی نجفی بهره‌مند شود.

آیت‌الله میردامادی (نفر سوم از سمت چپ) در کنگره بزرگداشت آیت‌الله سید هاشم میردامادی

با وقوع انقلاب اسلامی مدتی را در اصفهان و تهران به مبارزه پرداخت و در دهه پنجاه ساکن تهران شد. او که خود شاگرد حضت  امام است مسئولیت دفتر آیت‌الله نوری را در تهران عهده‌دار شد و درباره این مرجع تقلید می‌گوید "من تازه به قم رفته بودم و ایشان 20 سال بود در قم بود. آن موقع ایشان درس سطح را می‌گفت و خوب از عهده کار بر می‌آمد و یکی از افراد ممتاز آن موقع در تدریس بود الان حدود 65 سال است با قرآن و کتاب سروکار دارد و روزی 7، 8 ساعت مطالعه می‌کند. مرجعیت ایشان بلا اشکال و از علمای متقی و مومن است... در سال 88 جزو معدود آدم‌هایی بودند که سکوت نکردند."

متن پیش‌ِرو مصاحبه با آیت‌الله سید باقر آیت میردامادی است که از منظرتان می‌گذرد:

با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، ورودتان به حوزه علمیه در چه سنی و از چه تاریخی بود و اولین اساتیدی که داشتید چه اشخاصی بودند؟

آیت‌الله میردامادی: بنده از سال 1331 هجری شمسی بعد از پایان تحصیلات مقدماتی در اصفهان به قم آمدم. از سال 1320 که 5 سال داشتم، آن زمان اخوی من درحوزه علمیه درس می‌خواند و ایشان از کودکی من را به مدرسه آوردند. کودک بودم که قرآن را یاد گرفتم و از آن سال من شروع به تحصیل کردم و بعد از گذراندن مراحل ابتدایی به قم آمدم و وارد حوزه علمیه قم شدم.

در مدرسه بزرگ مفید اتاق گرفتم و مشغول درس شدم و تقریبا من سطح را تمام کرده بودم و باید خارج می‌خواندم اما باز هم یک  سالی به همان سطح ادامه دادم.

سال 35 من به درس آیت‌الله بروجردی رفتم و مدت 3 سال هم من در محضر ایشان بودم. اساتید من هم در قم آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی، آیت‌الله العظمی سلطانی طباطبایی بودند. رسائل و مکاسب را پیش اینها خواندیم بعد هم به درس آیت‌الله العظمی بروجردی رفتیم و نوشته‌هایش را هم دارم.

پس از اینکه ایشان فوت کرد، حدود سال 40 و درماه فروردین بود که به درس آیت‌الله مرعشی و گلپایگانی و آیت‌الله خمینی رفتیم. تقریبا 7 سال خدمت آیت‌الله مرعشی درس خواندم، حدود 2 سال هم خدمت آیت‌الله العظمی گلپایگانی در مسجد اعظم و تقریبا یک سال هم درس آیت‌الله خمینی رفتم. آیت‌الله خمینی و گلپایگانی در مسجد اعظم درس می‌دادند. مدت کوتاهی هم درس آقای شریعتمداری رفتم ولی آن مدتش 2 ماهی بیشتر طول نکشید و عمده درس‌های من در این 7 سالی که در قم بودم خدمت آیت‌الله بروجردی، گلپایگانی و مرعشی نجفی بود.

** از مرام و شجاعت نواب بهره‌مند شدم

وقتی وارد حوزه علمیه قم شدید آن ایام با مجموعه فدائیان اسلام و مرحوم نواب صفوی برخوردی داشتید؟ 

آیت‌الله میردامادی: بله البته من آقای نواب صفوی را 2 یا 3 نوبت دیدم. یکبار در قم و یکبار در تهران. ایشان حدود 10 سال سنش از من بیشتر بود و قد بلندی داشت، خیلی لبخند می‌زد و در کارهای مبارزه جدی بود. آن موقع هم تهران نبودم و قم درس می‌خواندم ولی اوصافش را شنیده بودم و عده‌ای از فدائیان اسلام در قم بودند و با آنها من ارتباط داشتم.

آقای واحدی و چند نفر دیگر بودند که طلبه بودند و من خیلی کوچکتر بودم. آنها خیلی با نواب موافق بودند و من ایشان را آن موقع دوست داشتم با این که کاری نمی‌توانستم بکنم و جوان بودم اما در عین حال خیلی از مرام و شجاعت و قدرت ایشان بهره‌مند شدم.

نگاه حوزه علمیه به مرحوم نواب صفوی چطور بود؟ آیا مراجع وقت آن زمان حرکت‌های شهید نواب صفوی را تأیید می‌کردند؟

آیت‌الله میردامادی: اکثرا نظرشان مثبت بود ولی می‌ترسیدند بیان کنند. آن که به مردم جرات داد تا کشته نشوند و از زندان نترسند امام خمینی بود و الا قبل از ایشان اکثرا به قول معروف با عصا راه می‌رفتند حتی آقایان و اساتید  ملاحظه می‌کردند که آنها را بگیرند و مانع شوند آقای خمینی که آمد به مردم یاد داد که می‌شود با شاه در افتاد.

** حمایت آیت‌الله بروجردی از نواب صفوی علنی نبود

زمانی که ما جوان بودیم، وقتی انتقادی از شاه می‌شد اکثرا آنهایی که در آن مجلس بودند بر می‌گشتند و می‌گفتند "دیوار موش دارد و موش هم گوش دارد" و از شاه می‌ترسیدند. آقای نواب خیلی به مبارزه علیه شاه کمک کرد، آقای بروجردی هم با ایشان موافق بود اما شرایط را مقتضی نمی‌دید که رسما موافقت خودش را ابراز کند حتی کمک هم گاهی می‌کرد به ایشان اما رسمی و علنی که نبود نامه بنویسید و آقای نواب را تایید کند اما نظرشان یکی بود.

مشی مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی در مبارزه با مشی امام چه تفاوتی داشت؟ آیا خاطره‌ای از ایشان در مخالفت با دستگاه پهلوی یادتان هست؟

آیت‌الله میردامادی: بله ایشان نماینده داشت و شاه به دیدن ایشان می‌آمد و می‌گفت فلان مسائل و اشکال هست. ایشان خیلی جدی بود اما مقتضی نمی‌دید که مخالفت خودش را به وسیله روزنامه و بیانیه شروع بکند. می‌گفت می‌زنند و می‌کشند و از بین می‌برند اما در عین حال با کارهای بد شاه مخالف بود. سالی یکی دو بار هم شاه به قم می‌آمد و با ایشان ملاقات داشت اما در منزل ایشان نمی‌رفت. در حرم صندلی می‌گذاشتند و ماموران می‌ایستادند و آقای بروجردی هم با ایشان ملاقات می‌کرد و کارهای حرام را ایشان رسما نهی می‌کرد ولی آن طوری که نواب صفوی بود اینگونه نبودند.

امام خمینی هم شاگرد آقای بروجردی بود و پیش ایشان درس خوانده بود، آقای گلپایگانی، خمینی و مرعشی نجفی پیش ایشان درس خوانده بودند اما آن زمان مخالفتش را ابراز نمی‌کرد. امام خمینی خیلی بزرگوار بود و چون می‌دانست آیت‌الله بروجردی با برخی کارهای ایشان  نظر موافق ندارد در دوران حیات آقای بروجردی سکوت کرده و اظهارنظری نمی‌کرد و مشغول کار خودش بود.

زمانی که آیت‌الله بروجردی فوت کرد امام خمینی کم کم مرجعیتش مطرح شد. زمان خود آیت‌الله بروجردی هم امام درس خارج می‌داد، آیت‌الله شریعتمداری هم بود که البته او اول انقلابی بود و بعد عده‌ای اطرافش را گرفتند و فریبش دادند و او را گرفتار کردند و الا ایشان هم اول با شاه مخالف بود اما آیت‌الله گلپایگانی تا آخر عمر همراه امام بود.

آیت‌الله مرعشی چگونه به حرکت امام نگاه می‌کردند؟

آیت‌الله میردامادی: خیلی خوب و با متانت نهضت را تایید می‌کرد و کاری با شاه نداشت و اصلا اسم شاه را نمی‌برد. با امام خمینی رفیق بود و رابطه‌شان خیلی دوستانه بود. حتی مدرسه‌ای که الان به نام آیت‌الله مرعشی در قم هست، مدرسه خیلی معظمی است و کتابخانه بزرگی دارد. این را امام خمینی درست کرد.

انقلاب اسلامی که پیروز شد آیت‌الله مرعشی نامه نوشتند به آیت‌الله خمینی که ما می‌خواهیم یک کتابخانه بسازیم و شما کمک کنید. امام هم به نخست‌وزیر ماموریت داد که این کار را انجام دهد. شاید بعد از کتابخانه امام رضا(ع) کتابخانه به این بزرگی در ایران نیست و کتاب‌های خیلی عالی و درجه یک و کم‌نظیر وجود دارد. ایشان رابطه‌اش با امام خمینی خیلی بود.

** اولین اعلامیه در حمایت از امام خمینی را چه کسی امضا کرد؟

بعد از رحلت مرحوم بروجردی تقریبا سال 42 حضرت امام برای مدتی دستگیر شد و به تهران آمدند. آن زمان مشهور است که یکسری از طلاب قم حرکتی برای آزادی حضرت امام کردند. آیا در جریان این کار شما هم بودید؟

آیت‌الله میردامادی: بله کاملا من خودم در آن جریان بودم. وقتی امام خمینی را دستگیر کردند تعطیل عمومی شد و همه جا تعطیل شد و حتی ارمنی‌ها و یهودی‌ها، مغازه‌هایشان را بستند و علما هم این حرکت را تایید کردند ولی درجات داشت. برخی 10 درجه جلو می‌رفتند و برخی 5 درجه و خلاصه هیچ روحانی مخالف ایشان نبود. آن وقت خیلی‌ها اعلامیه دادند و اولین اعلامیه را  آیت‌الله سید مرتضی لنگرودی که از مراجع تقلید بود و از علمای قم سنش بیشتر بود امضا کرد. ایشان هم اول تهران بود و در مسجد ابوالفتح خان امام جماعت بود بعد ایشان به قم آمدند و اولین اعلامیه که آمد و امام خمینی وارد مبارزه شد امضای آیت‌الله لنگرودی را داشت چون سنشان از همه بیشتر بود.

شما در ماجرای مدرسه فیضیه هم حضور داشتید؟ 

آیت‌الله میردامادی: من در مدرسه نبودم اما کاملا قضایا را شنیدم. شهادت امام صادق(ع) هم تعطیل عمومی بود و آیت‌الله العظمی گلپایگانی هر سال روضه می‌گرفتند و هر سال هم در فیضیه بود. واعظ فیضیه مرحوم آل‌طه منبر معروفی بود و با آیت‌الله گلپایگانی هم دوست بود. آن روز شهادت امام صادق ایشان که منبر رفته بودند ساواکی‌ها و مامورین به مدرسه آمدند و شروع کردند به کتک زدن و یک نفر را هم از بالای پشت بام به پایین پرت کردند.

امام خمینی هم در منزل بود و خبرنداشت بعد که خبر برای او آوردند شورش انقلاب زیاد شد. برای مردم خیلی سخت و مهم بود که به مدرسه فیضیه حمله شده است و آیت‌الله گلپایگانی را گرفتند و در اتاقی مخفی کردند تا آسیبی به ایشان نرسد. همین سبب شد که امام خمینی عصبانی بشود و به میدان برود و نتیجتاً انقلاب پیروز شد.

بعد از تبعید حضرت امام شما با کدام گروه‌ها و اشخاص فعالیت کردید و نحوه مبارزه شما چگونه بود؟

آیت‌الله میردامادی: امام خمینی در تبعید همواره اعلامیه علیه شاه می‌دادند و می‌گفتند تعطیل کنید و راهپیمایی کنید. راهپیمایی‌ها از قم و تهران شروع شد و بعد به شهرستان‌ها رسید. من آن موقع در اصفهان بودم  و در منبر از امام تجلیل می‌کردم و راهپیمایی‌ها هم که راه می‌افتاد جلودار بودم و حتی یک بار هم وسط راهپیمایی من تیراندازی شد.

من در سال 1350 به تهران آمدم. در خمینی‌شهر که بودم چند مسجد ساختم. تمام جریانات تهران را هم ناظر بودم تا موقعی که انقلاب پیروز شد ما خدمت امام خمینی بودیم و هر جا ایشان سخنرانی داشت می‌رفتیم.

جنگ هم که شروع شد کار خیلی سخت و مشکل شد. امام(ره) اعلامیه دادند و نوشتند که روحانی‌هایی که توان و قدرت خدمت به انقلاب را دارند برای آنها لازم است در کارها حضور پیدا کنند. من مقلد ایشان بودم و به عقیدتی سیاسی رفتم که زیر نظر شخص امام بود. آن موقع جوان بودم و حدود 40 سالم بود و درس هم خوانده بودم و می‌توانستم منبر بروم و طبق دستور امام ما در وزارت دفاع در عقیدتی سیاسی شرکت کردیم. دو تا کتاب هم آن زمان نوشته‌ام که الان چاپ شده است و یک سفر هم از طرف عقیدتی سیاسی به اوکراین رفتم.

** حضور در اوکراین با دانشجویان هواپیماسازی

اوکراین یک کشور کمونیستی بود و من یک ماه آنجا بودم. اینهایی که با من بودند 30 نفر از دانشجویان دانشگاه اصفهان بودند و امام فرموده بودند دانشجویان درس هواپیماسازی بخوانند چون اوکراین در این زمینه خوب بود و وقتی من به آنجا برای بازدید رفته بودم تعداد زیادی هواپیما آنجا بود که تاریخ ساخت هر کدام  روی آن‌ها خورده بود و  قدیمی‌ترین مدل آن تاریخ ساختش برای 50 سال قبل از آن زمان بود. از این جهت از همه کشورها در آنجا دوره می‌دیدند و خلبان می‌شدند.

** طاغوتی‌های پولدار اطراف آیت‌الله شریعتمداری را گرفتند/ پسرش فریبش داد

شما اشاره کردید درس آیت‌الله شریعتمداری هم رفته بودید. علت اینکه ایشان بعد از انقلاب از مسیر نهضت خارج شد چه بود؟ درس مرحوم منتظری هم شرکت داشتید؟

آیت‌الله میردامادی: خیر؛ من درس مرحوم منتظری نرفتم. مرحوم آقای شریعتمداری اوایل نهضت انقلابی بود و فعالیت انقلابی هم داشتند، مجتهد و با سواد بودند و اول انقلاب هم به دیدن آقای خمینی رفت و با ایشان همکاری می‌کرد منتها بعد برنامه‌هایی پیش آمد که ایشان را واقعا فریب دادند.

مقدان ایشان خیلی متعصب بودند، سالها برای ایشان پول و وجوهات می‌فرستادند بعد یکسری از این طاغوتی‌ها پولدار اطراف ایشان را گرفتند و اجمالا کمی متاثر کردند اما پسرش از امام خمینی انتقاد می‌کرد الان هم خارج است و علیه نظام فعالیت می‌کند. خود آقای شریعتمداری مرد با سواد و ملایی بود اما پسرش ایشان را گول زد و مریدهایی هم که آمدند پیش ایشان حساب و کتاب کنند، اینها هم سید را فریب دادند. 

در آخر هم عده‌ای آمدند در قم و به اسم آقای شریعتمداری شروع کردند علیه امام توهین کردند. نتیجه اش این شد که ایشان نتوانست از خانه بیرون بیاید و در خفا فوت کرد و مخفیانه به خاک سپرده شد.

درباره آیت‌الله منتظری باید بگویم مرد با سوادی بود و سواد ایشان قابل اغماض نیست، شاگرد امام بود و رابطه خوبی داشت او را هم فریب دادند و یک عده آدم‌های ضد دین، دورش را گرفتند و فریبش دادند و نتیجتاً آن موضع‌گیری را کرد. اطرافیان که نمی‌آیند بگویند ما به خدا ایمان نداریم، آنها می‌گویند ما نماز شب می‌خوانیم و وجوهات هم می‌دهیم این‌ها چیزهایی است که جاذبیت می‌آورد و نتیجتاً فرد سادگی می‌کند و یک موضع‌گیری می‌کند و گرفتار می‌شود.

شما از سادات میردامادی هستید و گویا نسبت خویشاوندی با رهبر معظم انقلاب دارید. کتاب «فقیه آزاده» که شرح احوال مرحوم سید هاشم میردامادی جد مادری آیت‌الله خامنه‌ای است توسط شما نوشته شده است. این خویشاوندی از کجا نشأت گرفته است؟

آیت‌الله میردامادی: زمانی که ما کودک بودیم، پدرم به من می‌گفت ما از اولاد میرداماد هستیم. {میر برهان‌الدین محمدباقر استرآبادی معروف به میرداماد و «معلم ثالث» از فلاسفه معروف دوران صفویه}. در مشهد هم یک آقایی هست به نام آسید محمد هاشم و ایشان هم فامیل و هم‌نسب ما است و در مسجد گوهرشاد مشهد امام جماعت است. من به مشهد رفتم و پشت سر ایشان نماز خواندم و با ایشان آشنا شدم و خودم را معرفی کردم و پدر من هم می‌شناخت، چون پدر من در خمینی شهر با ایشان ارتباط داشت و شاگرد مرحوم آشیخ عبدالکریم قمی هم بود.

اجمالا وقتی فهمید پسر ایشان هستم من را تحویل گرفت و به منزلشان دعوت کرد و خیلی صمیمی هم شدیم. آقا سید هاشم پدر بزرگ مادری آیت‌الله خامنه‌ای بودند. آن زمان آیت‌الله خامنه‌ای را هم من دو دفعه در مشهد دیدم تا اینکه من تهران آمدم و با ایشان ارتباط داشتیم.من به منزلشان رفتم و به ایشان گفتم من میردامادی هستم و می‌خواهم شجره‌نامه‌ را جمع‌آوری و بنویسم و ایشان هم این کار را تایید کردند چون سادات باید شجره‌نامه داشته باشند. من اقدام به این کار کردم و یک سال کتاب را به زحمت نوشتیم.

آیت‌الله سیدهاشم میردامادی (ردیف بالا نفر دوم از سمت چپ) جد مادری رهبر انقلاب

** آقا گفتند افتخار می‌کنم میردامادی هستم

بعد از رحلت امام که آیت‌الله خامنه‌ای رهبر شدند ما خدمت ایشان رفتیم و تبریک گفتیم و من به ایشان گفتم شما از نوادگان میرداماد هستید بعد گفتند "من افتخار می‌کنم که از میردامادی‌ها هستم". ایشان از طرف مادر نواده میرداماد بودند و در شجره‌نامه تنها نسبت از پدر ذکر می‌شود. من به ایشان گفتم دلم می‌خواهد اسم شما در این شجره‌نامه باشد و پشنهاد دادم من ذیل شجره‌نامه در توضیح بنویسم که مقام معظم رهبری آیت‌الله خامنه‌ای از طرف مادر منسوب به خاندان میرداماد است. ایشان هم گفتند اشکالی ندارد.

یک بار هم منزلشان رفتم و گفتم خویشان مادری شما می‌خواهند شما را ببینند. ایشان هم قرار گذاشتند و ما هم با تعداد زیادی از سادات میردامادی اصفهان به بیت رفتیم. رهبر انقلاب هم به ما محبت کردند در اتاقشان پذیرای ما شدند و روی صندلی هم ننشستند  همانجا روی زمین کنار بقیه نشست. سپس من سخنرانی کردم که نیم ساعت طول کشید و گفتم ما افتخار می‌کنیم که شما از سادات میردامادی هستید و بعد از امام راحل به ولایت رسیدید. ایشان هم یک ربع صحبت کرد و به ما خوش آمد گفت، بعد مقداری در فضایل علامه میرداماد صحبت کردند.

** آیت‌الله خامنه‌ای حوزه‌های مختلف را دیده و علمیتش حرف ندارد

بعد از وفات امام خمینی که شما افتخار شاگردی ایشان را داشتید، آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری رسیدند. نظر شما درباره جایگاه علمی و وزانت فقهی رهبر انقلاب و مدیریت سیاسی ایشان در طول این سالها چیست؟

آیت‌الله میردامادی: ایشان از دوران 10 سالگی وارد مدرسه مشهد می‌شود و آن زمان درس آیت‌الله میلانی می‌رفتند. بعدش هم در قم درس آیت‌الله العظمی بروجردی و علمای دیگر همچون آیت الله مرتضی حائری می‌روند خلاصه ایشان حوزه‌های متفاوتی را دیده و علمیت ایشان حرف ندارد. بعد هم که وارد مبارزه می‌شوند و در همان ایامی هم که در مبارزه بودند و دستگیر شدند ایشان با کتاب و بحث و درس ارتباط داشت. آیت‌الله مرعشی و گلپایگانی و حتی آقای شریعتمداری بحث اجتهاد ایشان را تایید کردند.

مسئله مرجعیت مسئله مهمی است و اینگونه نیست که به راحتی بتوان مرجع تقلید شد. ایشان خیلی عالی و خوب تدریس می‌کنند و درس خارج می‌گویند. من دو سه روزی درس خارج ایشان می‌رفتم اما بعد از آن نرسیدم و نتوانستم ادامه دهم اما ایشان فقیهی باسواد و ملایی است.

** آیت‌الله خامنه‌ای را مومن، متدین و معتقد به امام و انقلاب می‌دانم

من خودم ایشان را مردی متدین و مومن و معتقد به اسلام و انقلاب و معتقد به امام خمینی می‌دانم. آیت‌الله خامنه‌ای بعد از امام به بهترین نحو ممکن کشور را اداره کردند. برای دنیا حرفی نمی‌زنم. در این سی و چند سال نقطه ضعفی نشان نداده‌اند و به بهترین نحو ممکن انقلاب را پیش برده است.

** ضدانقلاب اگر نمی‌توانند کاری کنند، کارشکنی هم نکنند

این انقلاب قیمتش خیلی گران است و افراد ضد انقلاب جواب خدا را چه می‌دهند. ما اگر کاری نمی‌توانیم برای انقلاب انجام دهیم کارشکنی نکنیم. باید از بدها انتقاد کرد و از انتقاد نترسید و واقعیت را بگوییم.

من با آقای خامنه‌ای نسبت دارم اما ارتباطی با ایشان ندارم. من علاقه‌مند به ایشان هستم چون واقعاً ما الان بهتر از ایشان نداریم این حقیقتی است اگر ایشان اتفاقی برایش بیفتد ما چه کسی را جای ایشان داریم؟ و جوانترهای ما کدامشان می‌توانند جای ایشان بنشینند؟ باید دعا کرد سایه‌ این مرد کم نشود و این عقیده و اعتقاد من است.

منبع : تسنیم